پی نوشت : فرهنگستان زبان فارسی در دفتر واژگان برنهاده (مصوب) خود برای interference واژه ی عربی تداخل را پیشنهاد نموده است.
پی نوشت : فرهنگستان زبان فارسی در دفتر واژگان برنهاده (مصوب) خود برای interference واژه ی عربی تداخل را پیشنهاد نموده است.
پتانسیل به چِمار (معنا) داشتن گنجایش برای پیشرفت در چیزی در آینده است. از این رو در فارسی آن را عامل بالقوه، بالقوه، ذخیره اى، پنهانى، داراى استعداد نهانى، پتانسیل و ... ترجمه می کنند. جستجو در فرهنگ های فارسی ما را به برآیه (نتیجه) های زیر می رساند.
(پُ یِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - ظرفیت انجام کار، توانایی برای کار. 2 - کاری که میدان گرانسی یا میدان الکتروستاتیکی ، با علامت مخالف ،انجام می دهد تا واحد جرم یا واحد بار الکتریکی مثبت از نقطة مرجع تا نقطة مورد نظر جابه جا شود. (فره ).
فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملاریری با آتانش (توجه) به ویژگی های یادشده واژه ی تَوَند را در برابر پتانسیل در پیش می نهد.
ساخت شناسی واژه ی توند (#)
توند از تَو + وَند. تَو/ Tav ستاک « توان » است. ورتاهای دیگری از تَو را در برخی گویش های ایرانی می توان دید. هم چون تاو، تاب و دیگران. وَند نیز پسوند سازنده ی صفت به چِمار (معنا) « دارندگی، همانندی و باز آنش » است.
درود و سپاس.
یک یادآوری کوچک. اُستاهشی (توضیحی) که برای "تعطیلات" نوشته اید، که درست است، برای "تعطیل" هم است.
بانکها و سازمانها در آسودرز (تعطیل) بسته نیستند!
من و شما همکار:
امروز اگر سپنتروز باشد ما هر دو کار نخواهیم کرد. بانکها هم بسته اند.
فردا من کار خواهم کرد ولی شما آسودروز دارید (تعطیل اید)، بانکها هم باز اند.
آسودگان (تعطیلات) به روزهایی گفته میشود، که درست نوشته اید، شما کار نمیکنید و به سفر میروید (برای ۳ هفته) من ولی کار خواهم کرد، بانکها هم باز اند.
سپاس فراوان از ایشان
دکتر محمد حیدری ملایری | «ها-» یکی از پیشوندهای کمشناختهی پارسی است که هم در بافه (متن)های کهن پارسی دیده میشود و هم در گویشهای کنونی ایران به کار میرود. کاربردهای این پیشوند چنین اند:
الف) به کَرواز (فعل) میپیوندد ولی چمار (معنای) آن را دگر نمیکند، بلکه گونهای ساگن (نوآنس، تغییر کم در معنا) پدید میآورد، یا بر آن کنش تاکید میکند.
١) نمونه در ادبیات کلاسیک:
هاگرفتن، هادادن
باید که چون به سنگ هاگیرد کم فراگیرد و چون هادهد افزون فرادهد (النهایه، ابن اثیر).
گفت این خواری به خود هانگیرم (اسکندرنامه، ابوحاتم رازی).
قاتل عظیم بترسید و پشت هاداد (اسکندرنامه).
هانهادن
باوی متاعی دیگر هانهد و آنگاه به سیم بفروشد (النهایه).
هاشدن
گفت ارواح ایشان در حوصله ی مرغان سبز هاشد (النهایه).
٢) نمونه در گویشهای کنونی ایران:
تبری:
هاداءن = هادادن = ادا کردن
هاده = بده
هاکردن = کردن، انجام دادن
هاکن = بکن
هاگرد = برگرد
هاپرسیین = هاپرسیدن = پرسیدن
هاخونسّن = هاخواندن = فراخواندن
هاوجین = وجین کردن، ورچین کردن
این پسوند در تبری گاه به دیسهیha- در می آید:
هَگُشتِن = گَزیدن
هَکشیَن = به یکباره چیزی را به سوی خود کشیدن
هکَن، هَکان = بکن
کردی:
هاسون = تیز کردن (از سون = تیز کردن، مالیدن)
انارکی:
هابِند = وصل کردن (از بستن).
ب) پیشوند «ها-» میتواند دیسهای (صورتی) از پیشوند «هم-» باشد؛ در پارسی میانهham- در پارسی باستان و اوستایی ham- ، hama- «هم، باهم، همان» (بسنجید با سنسکریت sam- ،sama-، یونانیhomos ). در اوستایی ham- به چند دیسه روی میدهد: hem-،han-،hen-،و نیز ha-. از سوی دیگر، پیشوند لاتین com- (که همچم «هم-» است ولی با آن همریشه نیست) همان کار پیشوند «هم-» را میکند؛ یکی از کَریا (فونکسیون) های آن تاکید است.
پ) گاهی پیشوند «ها-» میتواند دیسهای از پیشوند «آ-» باشد. نمونه: آده به جای هاده (= بده) در گویش لارستانی.
ت) همچنین دانستنی است که «ها» هنگامی که به تنهایی به کار میرود در بسیاری گویشها به چمار «آری» است. برای نمونه در افتری، تربت حیدریهای، کردی.
ث) دیگر اینکه پیشوند «ها-» هیچ پیوندی با پسوند بیشال (جمع) «-ها» ندارد.
ما در بازدیسی زبان پارسی به پیشوند «ها-» نیازمندیم. رایَن (دلیل) های آن بسیارند، ولی بازنمودشان در این یادداشت کوتاه نمیگنجد. فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک این پیشوند را برای پیشنهاد تَرمهای زیر به کار برده است:
- هامَت، هامَتیدن comment, commentate
- هامَتگان commentary
- هابندیدن to connect
- هابند، هابندش connection
- هابندندهconnective
- هابندندگی connectivity
- هابندگر connector
- اندرهابندیدن interconnect
- اندرهابند، اندرهابندش interconnection
از پارسی انجمن
کشف
شناسایی یک چیز، پرده برداشتن از چیزی که وجود دارد اما تا آن زمان
ناشناخته مانده است. برای نمونه، کشف یک سرزمین ناشناخته، یک قانون فیزیکی و
دیگران
مفهوم واژه های کشف (discovery) و یافتن (to find) متفاوت است، از این رو
کاربرد واژه هایی چون یابش، یافتار، یافتن و ... به جای کشف درست نمی
نماید. فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملایری،
واژه ی «پَدوارِش» را برای این مفهوم پیشنهاد نموده است. ساخت این واژه به قرار زیر است:
پَدواریدن "to uncover"، ستاک از پَدوار، از پَد "against, contrary, opposite to" وَرتایِ پَت، پاد " anti" + وار "to cover"؛ و بر روی هم، به چمارِ (معنا) پرده برداشتن از چیزی، شناسایی یک چیز ناشناخته می باشد. برای ازدایش بیشتر بنگرید به درآیه ی پدوارش
وندها یکی از افزارهای فَریستِ (عمدهی) واژهشناسی در زبانهای هندواروپاییاند. این یادداشتِ کوتاه نگاهی است به کاربردهای پسوندِ «-گان» در پارسی.
«-گان» چِمار (معنا) های گوناگونی به واژه میدهد که گَرین (مهم) ترین آنها چنیناند:
۱) نسبت و رابطه. نمونهها:
بازرگان ( = بازارگان، از بازار)،
دهقان ( = دهگان، از ده)،
گروگان (از گرو)،
نخجیرگان ( = شکارگر، از نخجیر)،
پدرگان ( = ارثی که از پدر میرسد)،
مادرگان،
رایگان ( = هرچیز که در راه یابند، از راه)،
شایگان (از شاهگان، از شاه)،
۲) گاه چِمار (معنا) را چندان دگر نمیکند، بلکه ساگِن (نوآنس) پدید میآورد:
دوستگان ( = دوست، معشوق)،
فرزندگان ( = فرزند)،
خدایگان ( = سرور، بزرگ، از خدای = سرور، بزرگ)،
۳) پسوندِ بیشال (جمع) است و جایگزینِ «ـان» میشود: همگان، زندگان، مردگان، تشنگان، بندگان. این جایگزینی دو رایَن (دلیل) دارد. یکی اینکه در پارسیِ میانه این واژهها به واکِ «ـگ» پایان مییافتهاند (زِندگ، مُردگ، تشنگ، بندگ)، که وختی «ـان» به آنها میپیوسته بخش پایانی «ـگان» میشده است. رایَنِ دوم این است که واکِ «گ» کَریایِ (فونکسیونِ) خوشاوایی دارد. اگر بخواهیم واژههای بالا را با پسوندِ «ـان» بیشال (جمع) ببندیم خواهیم دشت: زندهآن، مردهآن، تشنهآن، بندهآن، که آواییکِ پارسی نمیپسندد. درآمدنِ «ـگـ» میان دو خودآوای (مصوتِ) (eh) é و â این ناخوشاوایی را از میان میبرد.
درواقع پارسیزبانان برای ساختن دیسهی بیشالِ واژهای که به é پایان مییابد به دنبال چگونگیِ آن در پهلوی نمیگردند، بلکه خودکارانه پسوندِ «-گان» را به کار میبرند. گواهیِ این زویه (مدعا)، واژههای عربیای اند که به é پایان مییابند و با «ـگان» بیشال مییابند: خاصه ← خاصهگان، خاصگان؛ سفله ← سفلگان، سفلهگان؛ نخبه ← نخبهگان؛ رقاصه ← رقاصهگان؛ نظاره ← نظارهگان؛ و دیگرها.
۴) «-گان» گاهی نشانگر گروه و بازگَرش (تکرار) است:
یگان، دَهگان، صدگان، هزارگان، سیگان، شصتگان.
پادگان = گروهی سرباز که در مکانی جای گزیدهاند و به نگهبانیِ آن گماشته شده باشند (دهخدا)؛
(در ارتش ساسانیان و در زبان پارسی میانه pāygān که خوانش دیگری از pādgān میتواند باشد به معنای سربازان پیاده بوده است، همان طور که pawn در انگلیسی و piéton در فرانسه از ریشهی pedo لاتین به معنای پا است.)
دِرَمگان= درمها (دهخدا)؛
دینارگان= دینارها.
۵) پسوندِ نامِ جشنها: فروردینگان، تیرگان، مهرگان، آبریزگان، نوگان. این پسوند در اینجا هم بازگَرش (تکرار) را میرساند، آیینهایی که بازگرشیده میشوند.
۶) نامِ خانوادهها: گیوگان، کشوادگان، که در اینجا هم گونهای پسوندِ گروه و بیشال است.
۷) نامِ مکانها: سمنگان، شاپورگان، گلپایگان، و دیگرها.
تَرمشناسیِ (ترمینولوژی) دانشیکِ پارسی به پسوندِ «-گان» نیاز فراوان دارد. از اینرو با آن شماری تَرم (اصطلاح) ساختهاند، برای نمونه از گروه مصاحب:
آرامگان (calms، آرامگانِ جدیی، آرامگانِ سرطانی)، بادهای چهلگان (forties roaming)، جنوبگان، شمالگان.
همچنین فرهنگ ریشهشناختیِ اخترشناسی و اخترفیزیک پسوندِ «-گان» را برای پیشنهاد تَرمهای زیر به کار برده است:
آسودگان holiday
ایزدگان deity
تَنومگان personnel، از تَنوم person
چهارگان tetrad
داتارگان authority، داتار author
سوگان azimuth
گیتیگان multiverse
مَرتوگان humanity، از مَرتو human
نمادگان notation
هامَتگان commentary، از هامَت comment
هَرگان universe، universal (به چِمارِ عام، عمومی، کلی)
هَمدارگان community از همدار common
از پارسی انجمن
مهراطون ناظمی:
در شیمی: فرایندهای شیمیایی که در آن یک اتم،یون یا گروهی از آن ها جایشان را با دیگری تغییر می دهند exchange می گویند.-ex "برون"،change "دگرش،دگریدن،دگر کردن یا شدن" به هر حال همیشه دگرشدگی به سمت بیرون روی میدهد مثلا در شیمی تا یک برون دگرش رخ ندهد جای اتم ها یا ذره ها عوض نمی شود.در بازرگانی هم چنین است تا برون دگرشی روی ندهد عمل جابجایی پول یا کلا رخ نمی دهد.پس بهتر نیست بجای ترم گهولش که بسیار سنگین و دور از ذهن است و شانس بسیار کمی برای پذیرش از سوی مردم را دارد مثلا "برون دگرش" یا "دگرجایی" یا "جابجایی" را برای exchange بکار گیریم.
پاسخ به مهراطون ناظمی:
گمان نکنم "برون دگرش، دگرجایی یا جابجایی" بتواند مفهوم "فراروند یا همان جابجایی گروهی از اتم ها یا یون ها که در آن برخی از ویژگی های ماده دگرگون می شود" را برساند چراکه این واژه، در نگاه نخستین به معنای دگرشی است که از بیرون رخ می دهد نه به سمت بیرون. نکته ی دیگر آنکه ساخت جداشده های گوناگون از گهولیدن بسیار آسان تر از "برون دگرش" است. برای نمونه گهولیدنی/گهولش پذیر بسیار روانتر از برون دگریدنی/برون دگرش پذیر است. از دید گردانشی(صرفی) نیز کاربرد گهولیدن ساده تر و روان تر خواهد بود(برای نمونه "می گهولد" بسیار آسان تر از "برون دگرش می یابد" یا "برون می دگرد" است).
مهم ترین نکته هم دقت واژه ها در زبان علمی است که از دید دکتر ملایری گهولیدن این کار را بهتر از برون دگرش انجام می دهد.
آماتور یک واژه ی فرانسوی است. این واژه در زبان فرانسوی کهن به دیسه ی "amator" و به معنای "دوستدار و عاشق" به کار می رفته است. دیسه ی لاتین این واژه "amatorem" است که "عاشق" معنی میدهد. بر روی هم، مفهوم واژه ی آماتور چنین است: "کسی که از روی علاقه و دلبستگی به انجام کاری دست می یازد بی آنکه به دنبال به دست آوردن سودی باشد." در زبان پارسی امروزی آماتور را "غیرحرفه ای" ترجمه کرده اند که ترجمه ی چندان درستی از این واژه نیست، چراکه برخی از آماتورها در کار خود خیلی حرفه ای هستند. فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملایری واژه ی "دوستکار" را برای این مفهوم پرکاربرد پیشنهاد نموده است.
Dustkâr, a variant of dustâr, dustdâr "he who likes, lover, supporter," from dust "friend, lover" + kâr
نقطه ی روبه رویی "amateur " واژه ی "professional" است. این واژه در پارسی "حرفه ای" ترجمه شده است. مشکل این واژه(حرفه ای) پارسی نبودن آن است. از این رو دکتر محمد حیدری ملایری واژه ی "پیشه کار" را برای professional پیشنهاد نموده است.
pišekâr literally "doing as profession," from pišé "profession, job" + kâr
پارسی |
گونه |
لاتین |
پارسی |
گونه |
لاتین |
-آت | پسوند | -ate | -یی، -پذیر |
پسوند |
able, -ble, -ible |
ا-، ان-؛ بی-؛ نا- | پیشوند | a- | - آسا |
پسوند | -aceous |
انسان- | پیشوند | anthropo- | -ای، -ور، -مند | پسوند |
-al |
پاد- |
پیشوند | anti-, ant- | -آل* | پسوند | -al |
-ایک | پسوند |
-ics |
-اگی، -ایگی، -آیی | پسوند | -ance |
پرا-، پارا- |
پیشوند | para- | -یی |
پسوند | -ar |
پوروا- |
پیشوند | proto- | -ی | پسوند | -ary |
بخشی از پیشگفتار فرهنگ ریشه شناختی دکتر محمد حیدری ملایری:
صورت کنونی این فرهنگ به چند دلیل به زبان انگلیسی است. بسیاری کسان که به پارسی سخن نمیگویند میتوانند به ازدایش (اطلاع)های اخترشناختی موجود در آن دسترسی داشته باشند. در واقع تصمیم به نوشتن به انگلیسی نتیجهی بحثهایی است که نویسنده با همکاران اخترشناسش در نپاهشگاه (رصدخانه) پاریس داشته است. از سوی دیگر، دادههای ریشهشناختی موجود در این اثر نیز میتوانند برای زبانشناسان پیشهکار و دوستکاری که با پارسی آشنا نیستند مفید باشند. به هر حال، نویسنده شادمان است که دلبستگیاش را به اخترشناسی و ریشهشناسی با خوانندگان بیشتری به اشتراک بگذارد و بتواند همانندیهای گوناگون زبان پارسی را با زبانهای انگلیسی، فرانسه، و دیگر زبانهای باختری نشان دهد.
دکتر محمد حیدری ملایری در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک خود برای دو ترم Numerator و Denominator واژه های "شماران" و "نامان" را پیشنهاد نموده اند. شماران و نامان همان مفهوم هایی هستند که امروزه در کتاب های درسی ایران صورت و مخرج کسر نامیده می شود. شاید در نخستین نگاه چرایی گزینش این دو واژه ی پارسی چندان دریافتنی و روشن نباشد. از این رو استاد حیدری ملایری توضیحی کوتاه درباره ی مفهوم این دو واژه برای مان فرستادند که امیدواریم برای دوستان روشنگر باشد.
صورت/Numerator در کسر(کسر در پارسی:بَرخه) بیان گر شمار رخدادهایی است که در یک زمان معین روی داده است. به زبان دیگر Numerator شمار چیزهای درگیر در یک پراسه(problem) است. از این رو در پارسی بدان شماران گویند. برای نمونه شمار انسان های بیمار در یک شهر(5000 تن)
مخرج/Denominator در کسر درواقع بیان گر نام جامعه ای است که در آن به بررسی یک مورد ویژه می پردازیم. برای نمونه شمار انسان هایی که در یک شهر زندگی می کنند.(120000 تن)
بدین سان کسر انسان هایی که در شهر زندگی می کنند و بیمار هستند 5000/120000 (5000 بخش بر 120000) است. که به زبان پارسی می شود 5000 تن(شمارنده) از 120000تن انسان(جامعه ای که در آن شمارش انجام می شود) بیمار هستند. یعنی 5/120 (پنج- صد و بیستم) انسانها در این شهر بیمارند/ از هر 120 تن 5 تن بیمار هستند.
یک نمونه ی دیگر: هنگامی که می گوییم 2 تا از 10 دانش آموز برای آزمون المپیاد اخترفیزیک گزینش شده اند. 2 شمار دانش آموزان گزینش شده(شماران) است و عدد 10(نامان) نیز به دانش آموز(جامعه آماری) برمی گردد.
و کوتاه این که نامان/Denominator به گونه ای بیان گر نام کسر است. چراکه اگر بگوییم 2 از 10 یا همان 2/10(دو-دهم یا دو بخش بر ده) این نامان یا مخرج است که تعیین می کند 2 عدد از 10 عدد چه چیزی.
با سپاس از راهنمایی دکتر محمد حیدری ملایری
دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا قدرمطلق را این گونه تعریف می کند:
در ریاضیات، قدر مطلق (Absolute Value)یک عدد حقیقی،
مقدار آن عدد بدون در نظر گرفتن علامتش است. پس قدر مطلق یک عدد همواره
نامنفی است یعنی یا مثبت است یا صفر، به بیان دیگر، قدرمطلق یک عدد برابر
است با فاصله آن عدد تا صفر.
In mathematics, the absolute value |x| of a real number x is the non-negative value of x without regard to its sign. Namely, |x| = x for a positive x, |x| = −x for a negative x, and |0| = 0.
تَرم لاتین واژه ی قدرمطلق، Absolute value، خود از دو بخش ساخته شده است:
Absolute به معنای مطلق
value به معنای ارزش و مقدار
پس، بر روی هم، هم ارز پارسی قدرمطلق تا بدین جا می شود ارزش مطلق، اما تکلیف مطلق چه می شود؟ مطلق یا Absolute یکی از ترم های پرکاربردی است که می بایست در پارسی برابری برای آن داشته باشیم. پیش از هر چیز به بررسی معنای این واژه در فرهنگنامه های فارسی می پردازیم:
مطلق
1 - تمام ، همه . 2 - آزاد، رها. 3 - بی قید. نامقید. 4 - در دستور ویژگی عنصر دستوری ای که قید و شرطی در تعریف آن نیست .
با جستجو در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک خواهیم دید:
برای Absolute واژه ی اَوَست(avast) پیشنهاد شده است. که ریشه شناسی این واژه ی جالب به قرار زیر است:
اَوَست = اَ + وَست
اَ → پسوند منفی ساز
وَست → دیسه ی کهن تر واژه ی بَست(بستن)، برپایه ی آن چه که گفته شد اَوَست به معنای "بی قید، محدود نشده" است. بر این اساس هم ارز پارسی ترکیب Absolute value می شود "ارزش اَوَست"
نام کتاب: شناخت نور(دانش پرتوهای دیدنی و نادیدنی)
نویسنده(گان): بولاه تانن باوم و میرا استیلمن
ترجمه : دکتر محمد حیدری ملایری
ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
چاپ نخست 1348
چاپ دوم 1365
شمارگان: سه هزار نسخه
درباره ی کتاب:
این کتاب ارزشمند که به بررسی نور و ویژگی های شگفت انگیز آن می پردازد در یازده بخش و 193 صفحه به نگارش درآمده است: بخش یکم) خورشید افسانه ای، بخش دوم) رازهای خورشید، بخش سوم) به سرعت برق، بخش چهارم) مردم واژگون، بخش پنجم) نور شکننده، بخش ششم) نور جهنده، بخش هفتم) نور تجزیه شونده، بخش هشتم) نور نادیدنی، بخش نهم) به دام انداختن نور، بخش دهم) نور سرد، بخش یازدهم) تازه های طیف الکترومانیتیک. استاد حیدری ملایری در این کتاب کوشیده است تا با امکان های زبانی ای که در آن زمان در اختیار زبان پارسی بود به بیان مفهوم های نوین و کلاسیک دانش نورشناسی بپردازد. در این کتاب بسیاری از واژگان نوساخته ی آن زمان به گستردگی به کار رفته است.
بخشی از کتاب:
پرتوهای ایکس پرتوهایی هستند که حتا از پرتوهای فرابنفش نیز کوتاه ترند. طول موج این پرتوها از 0.000000500 سانتی متر تا 0.0000000001 سانتی متر تغییر می کند. پرتوهای ایکس قدرت شگفتی در نفوذ به درون برخی از جامدها دارند. اگر بر سر راه پرتوهای دیدنی بایستید جلوی آن ها را مسدود خواهید کرد و در نتیجه سایه ی شما تشکیل خواهد شد. ولی اگر بر سر راه پرتوهای ایکس بایستید آنها مستقیما به درون گوشت تنتان فرو خواهند رفت و سایه ی اسکلتتان را می توان روی فیلم ثبت کرد.
مشتق یکی از پرکاربردترین مفهوم ها در دانش های گوناگون فیزیکی است. خواست ما از دانش های فیزیکی، طیف گسترده ای از دانش هایی است که با فیزیک درپیوند هستند. با این تعریف، شیمی نیز در دسته ی دانش های فیزیکی جای می گیرد.
اگر بخواهیم معنای زبانی واژه ی مشتق را بگوییم، می شود "برگرفته"، یعنی چیزی که از یک چیز دیگر(یک منبع) گرفته شده باشد. از رو برخی واژه ی برگرفتن و برگرفته را به جای اشتقاق و مشتق پیشنهاد کرده اند. دکتر محمد حیدری ملایری در فرهنگ اخترشناسی و اخترفیزیک خود، واژه ی واخَنیدن را به جای تَرم derive پیشنهاد کرده اند. ایشان در فرهنگ خود سه تعریف از واخنیدن بدست داده اند:
1) تعریف همگانی: بدست آوردن یک ماده ی خام از یک منبع(خَن) یا خاستگاه.
2) تعریف شیمیایی: فرآورش یا بدست آوردن یک ماده(زیریست) از ماده ای دیگر.
3) تعریف ریاضی: دگرسانش، پیشرفت دادن یک فربین(قضیه)
در ادامه به بررسی ساخت واژه ی واخنه به جای derivative خواهیم پرداخت.
واخَنیدن از دو بخش ساخته شده است. پیشوند وا/de به معنای "بازگشت به، رجوع به" + خَن به معنای "منبع، سرچشمه" و بر روی هم بیان گر برگرفته بودن چیزی از یک خَن یا منبع است. واژه ی خَن که درواقع ریخت دگرگون شده ی خان/خوان بمعنای چشمه/منبع است در واژه هایی همچون خوانسار(نام شهری است در ایران که به دلیل چشمه های فراوانش خوانسار نامیده شده است) و خانی(آبگیر یا حوض کوچکی که در میانه ی سرای ها می ساخته اند) نیز به چشم می خورد. این واژه به دیسه های گوناگون در بسیاری از گویش های ایرانی وجود دارد.برای ازدایش بیشتر بنگرید به اینجا.
معادله/ equation (واژه پارسی: هَموگـِش) در دانش ریاضی بیان برابری دو چیز با بهره گیری از زبان نمادهاست. در تمامی هموگش ها نشانه ی برابری (=) دیده میشود. هموگش ها از دو بخش ساخته می شوند که به آن ها دوسوی هموگش یا طرفین معادله می گویند.
واژه ی پارسی هموگش از ریشه ی هموگیدن/equate گرفته شده است. هموگ که به معنای برابری می باشد یکی از پیشوندهایی است که دکتر محمد حیدری ملایری آن را در فراروند واژه سازی خود به کار گرفته اند. ساختار هموگش بدین گونه است :
هموگش : هموگ(به معنای برابری) + ش؛ به معنای آنچه که برابری را بیان می کند.
هموگ هم چنین در واژه های "هموگ ارز"،"هموگ ساز"،"ناهموگی" ، "هموگان"، "هموگار" و ... نیز به کار رفته است.
و اما ریشه شناسی واژه ی هموگ، از فرهنگ دکتر حیدری ملایری:
واژه ی پارسی هموگ در زبان پارسی میانه به دیسه ی ، هه مُگ/ hamôg به کار رفته است؛ در معنای برابر بودن، هم ارز بودن، همانند بودن.
انتگرال چیست؟
اَنتِگرال (integral) مقدار مشترک ممکن زیرینۀ مجموعهای ریمانی و زبرینۀ مجموعهای ریمانی یک تابع حقیقی در بازۀ مفروض است.(ویکی پدیا)
به سخن دیگر برای بدست آوردن پهنه(مساحت) زیر یک خم(منحنی)، آن را به بی شمار مستطیل کوچک بخش می کنند.(به نگاره ی زیر بنگرید)
دکتر میرشمسالدین ادیب سلطانی شاید نخستین کسی است که از دههی ۱۳۵۰ خ. با تکیه بر ریشهشناسی زبانهای اروپایی و ریشهشناسی در زبانهای ایرانی به ویژه اوستا و پارسی کهن و پارسی میانه، به واژهسازی علمی و فنی و فلسفی پرداخته است. البته این روشی بود که استاد ابراهیم پورداوود در سالهای آغازین سدۀ چهاردهم خورشیدی پیشنهاد کرده بود. در همین راستا باید از کار ارزشمند و سترگ دکتر محمد حیدری ملایری، اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی در نپاهشگاه (رصدخانۀ) پاریس با نام «فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک» یاد کنیم که از سال ۲۰۰۵ م./۱۳۸۴ خ. به صورت رایگان بر روی اینترنت گذاشته شده است. دکتر حیدری ملایری نیز گرچه در زمینهای ویژسته (تخصصی) و علمی کار میکند اما برای همۀ برابرهای فارسی خود ریشهشناسی کاملی هم در زبانهای باستانی و هم در گویشهای گوناگون ایرانی به دست میدهد که در کار ریشهشناسی عمومی و همگانی نیز به کار میآیند.
بازگفت از پایگاه انسان شناسی و فرهنگ
به پیرو درخواست یکی از دوستان ارجمند دومین پیوست درباره ی تَرم "ژیرا" را به بلوک افزودیم. پاسخ زیر را استاد حیدری ملایری فرستاده اند؛ با سپاس فراوان از استاد ارجمند؛
متن پاسخ استاد محمد حیدری ملایری:
درباره ی "ژیرا" و پاسخ به این دوست، همان متنی که شما در بلوگ نوشته اید مطلب را روشن می کند.یکی از شناسه های توانمند بودن یک زبان، توانایی دستگاه واژه سازی آنست. زبان پارسی به عنوان یکی از زبان های آریایی با دردست داشتن گنجینه ای از وندها توانایی شگفت و شگرفی در این زمینه دارد. کم تر مفهومی را می توان یافت که نتوان ان را در کالبد واژگانی پارسی گنجاند. البته ناگفته پیداست که این توانایی تنها و تنها در قالب یک پروژه ی دانشی و سنجیده می تواند به نمود درآید یعنی همان چیزی که امروز در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملایری بینای آن هستیم. در ادامه به بررسی برخی از وندهای به کاررفته در این فرهنگ خواهیم پرداخت:
" این پیوست به مرور زمان روزآمد می شود."
- پسوند : er
هم ارز پارسی : -گر، -گار، -کار، -آر، -نده
معنی:
نمونه های کاربرد: آپارگر
- پیشوند : trans
هم ارز پارسی : ترا-
معنی: پیشوندی است به معنایِ "در سراسر، فراتر از ، از میان"
نمونه های کاربرد: ترابری، ترادیسی،تراروی و ...
- پیشوند : inter
هم ارز پارسی : اندر-
معنی: پیشوندی است به معنایِ "درون، میان، دو به دو، دوسویه"
نمونه های کاربرد: اندرزنش، اندراختری و ...
هم ارز پارسی : پیش-
معنی: پیشوندی است به معنایِ "پیش، پیش از"
نمونه های کاربرد: پیش-ستارهای، پیشزیستی، پیش-پاشش و ...
- پیشوند : peri
هم ارز پارسی : پیرا-
معنی: پیشوندی است به معنایِ "در پیرامون"
نمونه های کاربرد: پیراکهکشانی، پیرازم، پیراهور، پیرامون و ...
هم ارز پارسی : چند- ، بُل-
معنی: پیشوندی است به معنایِ "چند، چندین، بسیار"
نمونه های کاربرد: بُل-نامین، چندبر، بُلفام، گاز ِ بُلگشتی و ...
چه کسی باور می کند خیام نابغه ایرانی که رباعیاتش شهرت جهانی دارد، دقیق ترین سنجش زمانه در تاریخ انسانی را هم درست کرده ، گاهشمار خورشیدی که تا زمان ما با پیشرفت های حیرت آور در زمینه اختر شناسی و گاهشماری همچنان دقیق ترین است .همین گاهشمار یا تقویمی که روی میز کار یا همراه ما و شما قرار دارد.به مناسبت بزرگداشت روز جهانی خیام که روز سه شنبه 28 اردیبهشت ماه خورشیدی برابر با 18 ماه مه میلادی بود دکتر محمد حیدری ملایری اختر فیزیکدان نپاهشگاه بین المللی پاریس یکی از دانشمندان سرشناس جهانی درزمینه اخترشناسی شامگاه 20 ماه مه برابر با 31 اردیبهشت ماه، مهمان انجمن جهانی زرتشتیان در پاریس بوددرحضور گروهی از ایرانیان .
موضوع گفتگوی اختر شناس ایرانی گاهشمارخورشیدی خیام بود، گاهشماری که خیام زنده کرد شکل دقیق تر شده تقویم اوستایی بود. اونام های اوستایی تقویم ایرانی را هم زنده کرد، فروردین،اردیبهشت ، خرداد و دیگر ماهها . دکترمحمد حیدری ملایری 62 ساله مدت 8 سال باتلسکوپ فضایی هابل در نپاهشگاه اروپایی شیلی به کار پژوهش بوده و اکنون هم درنپاهشگاه پاریس آن کار را ادامه می دهند.در گفتگوی ویژه برای سایت انجمن جهانی زرتشتیان در پاریس اختر شناس ایرانی از اهمیت و ویژگی گاهشمار ایرانی خیام می گوید.
برای دریافت پرونده ی آوایی این گفتگو اینجا کلیک کنید
برگرفته از تارنمای انجمن جهانی زرتشتیان
با درود به یاران همیشه همراه "رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری"
آنچه مرا به نگاشتن این مطلب واداشت پرسش هایی بود از سوی دوستان پارسی دوست.
مهم ترین پرسش که گاه بسیاری از دوستان دانشگاهیِ من نیز جویای پاسخی خرسند کننده برای آن بودند این است که "فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک" چه هنگام به چاپ خواهد رسید؟
پاسخ ما این است که هم اکنون نمی توان زمان دقیقی را برای چاپ فرهنگ
دکتر حیدری ملایری مشخص کرد. اما چاپ این فرهنگ برپایه ی آنچه که دکتر ملایری بیان نمودند در
"آینده ای نزدیک" خواهد بود آن هم در فرانسه. درباره ی چگونگی دسترسی ایرانیان درون کشور به این فرهنگ هم به هنگام چاپ آن سخن خواهیم گفت.
با درود و سلام خدمت دوستان همیشه همراه ما
در این پیوست برآنیم تا به کوتاهی به بررسی واژه ای دیگر از فرهنگ دکتر محمد حیدری ملایری بپردازیم. در این پیوست به درخواست یکی از دوستان به بررسی واژه ی پارسی "ژیرا" خواهیم پرداخت و در آینده ای نه چندان دور نیز از استاد حیدری ملایری جستاری در این زمینه خواهیم داشت.(البته اگر ایشان وقت داشته باشند)
ژیرا (žirâ)
Being in a state of action; not quiescent
Functioning or capable of functioning
Marked by vigorous activity
M.Fr. actif, from L. activus, from actus, p.p. of agere, → act
Žirâ, adj. from stem žir, → act + suffix -â
آن چه از کند-و-کاو در فرهنگ دکتر حیدری ملایری بدست می آید این است که ژیرا از دو بخش "ژیر" به معنای عمل/کنش/Act و پسوند "ا" پدید آمده است:
Žirâ, adj. from stem žir, → act + suffix -â
ریشه شناسی را در این فرهنگ هم چنان دنبال می کنیم و به بررسی "ژیر" می پردازیم:
در این پیوست برآنیم تا به بررسی یکی از پسوندهای پرکاربرد اما کم شناخته ی زبان پارسی بپردازیم.در واقع به بررسی یکی از درایه های فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملایری خواهیم پرداخت:
-اول، -اوله
ule
A suffix meaning small, little
-اول/-اوله پسوندی است به معنای کوچک که بارها آن را در واژه ی "زنگوله/به معنی زنگ کوچک"دیده ایم اما از کنار آن به آسانی گذشتیم.به جز زنگوله که شاید آشناترین واژه برای ایرانیان باشد، -اوله/-اول را می توان در واژه های بسیار دیگری نیز دید :
کوتوله/kutulé : به معنای کوچک
گلوله،گولٌه/golulé, gullé : به معنای گوی کوچک
مشکوله/maškulé : این واژه یکی از واژگان گویشی تربت حیدریه است به معنای مشک کوچک.
کَندوله/kandulé : به معنای شیشه ی کوچکی که برای نگه داری دانه ها به کار می رود.به گمان من شاید این واژه با واژه ی کندو و کُندی(انباره ی تنورمانند و گلین که برای نگهداری دانه های کِشتی به کار می رود) هم ریشه باشد.
جاشوله/jâšulé : در کُردی به معنای خر کوچک
احمدوله/Ahmadulé : در کردی این پسوند به پایان نام ها نیز افزوده می شود و به معنای کوچک است.در این جا احمد کوچک
روله/rulé : بچه ی کوچک.این واژه در گویش های کردی،تالشی،بروجردی،ملایری و دیگران وجود دارد.
دیگوله/digulé : به معنی گلدان کوچک (گویش قمی)
فزون برآنچه یادشد واژه هایی همچون "دیسول به جای فورمول"،"کرپول به جای corpuscle" و ... با بهره گیری از این پسوند ساخته شده اند.ریشه شناسی -اول/-اوله در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک دکتر محمد حیدری ملایری به قرار زیر است:
This suffix occurs also as -ulu, -âlé, and -élé as, e.g., in
kuculu, cangul, panjul,
bozqâlé, dâsqâlé,
kâselé (Farâhâni) "small bowl," and
barfelé (Farâhâni) "little snow."
Examples of use in this dictionary:
disul → formula;
karpul → corpuscle.
See also -al → -al
محمد حیدرى ملایرى: این (ماشین عظیم) از طرف سازمان اروپایى براى پژوهش هسته اى «سرن» ساخته شده است. پانزده سال طول کشیده٬ صدها فیزیکدان و هزاران مهندس سعى کردند این را به وجود بیاورند. (این ماشین) یک شتابگر است٬ یعنى به ذره هاى باردار شتاب مى دهد.
چیزى که ساخته شده٬ تونلى است در صد مترى زیر زمین در مرز فرانسه و سویس. پیرامون این تونل بیست و هفت کیلومتر و قطر آن سه متر و هشتاد سانتیمتر است. این تونل را به دماى صفر مطلق رسانده اند٬ یعنى منفى ۲۷۱ درجه٬ حالا به چه علت و چگونه؟
پشت این تونل٬ ۱۶۰۰ آهن ربا قرار داده اند٬ به خاطر این که بتوانند بدین وسیله میدان مغناطیسى بوجود آورند و به پروتون ها سرعت دهند٬ سرعتى نزدیک به سرعت نور.
براى گردیدن در این تونل٬ یک پروتون نود میلیونیم ثانیه وقت مى خواهد و در واقع هر ثانیه٬ یازده هزار بار دور این تونل مى تواند حرکت کند و هزینه این در حدود پنج میلیارد یورو شده است٬ از طرف کشورهاى اروپایی. حالا این براى چیست؟
براى این که حالت هاى ماده و انرژى را در انرژى هاى بسیار زیاد مطالعه کنند. انرژى هایى که تاکنون ما فیزیکدان ها به آن دسترسى نداشتیم و به چند سئوال بنیادین فیزیک پاسخ دهند.
یکى از این سئوال ها این است که چرا ذره هاى بنیادین مانند الکترون و پروتون جرم دارند؟ چرا ماده جرم دارد؟ یکى از نگره هاى فیزیک هسته اى مى گوید که این مسئله٬ بدین علت است که ذره هایى وجود دارند به نام «بوسون فیکس»٬ به نام شخصى که این را پیشنهاد کرده. و این بوسون ها٬ این ذره ها هستند که این جرم را بوجود مى آورند. آیا این ذره ها وجود دارند یا خیر؟
محمد حیدرى ملایرى، اختر فیزیکدان ایرانى
نکته دیگر اینکه٬ چرا نیروى گرانشى نسبت به نیروهاى دیگر تا این اندازه ضعیف است؟ آیا فضا فقط همین سه بعد را دارد یا در انرژى هاى بسیار زیاد بعدهاى دیگرى نیز دارد؟
روز ده سپتامبر (چهارشنبه)٬ براى اولین بار پروتون ها را در این شتابگر به حرکت در مى آورند٬ غیر از این آزمایش٬ آزمایشات مختلف دیگری نیز انجام می دهند و روز ۲۱ اکتبر٬ کوبش را٬ یعنى برخورد دادن پروتون ها را با هم٬ انجام مى دهند و مقصود این است که سیاهچاله میکروسکوپى به وجود آورند.
نگرانى هایى در این مورد بوجود آمده٬ حتى تعدادى از دانشمندان به این موضوع اعتراض کرده اند و ترس آنها از نابودى کره زمین و نابودى هستى است. مى ترسند٬ این سیاهچاله٬ کره زمین را ببلعد٬ براى این که دمایى معادل یک تریلیون درجه سانتیگراد ایجاد خواهد شد.
سیاهچاله ها سه نوع هستند. یک نوع٬ سیاهچاله هاى غول پیکر که جرم آنها میلیون ها یا میلیاردها برابر جرم خورشید است و اینها در مرکز کهکشان ها وجود دارند. در مرکز کهکشان خود ما هم یکى هست.
یک نوع دیگر، سیاهچاله هاى ستاره اى هستند که پس از انفجار٬ ستاره هاى پر جرم بوجود مى آورند و جرم این ها در حدود سه یا چهار برابر جرم خورشید است. به این سیاهچاله هایى که مى خواهند مطالعه کنند، «سیاهچاله هاى میکروسکوپیک» مى گویند٬ یعنى اندازه آنها٬ به اندازه یک پروتون است٬ بسیار کوچک است و طبق قوانین مکانیک کوانتوم، هر چه این سیاهچاله ها کوچک تر باشند٬ دماى آنها بیشتر است و همانطور که اشاره کردید٬ دماى این مى تواند به میلیون ها درجه برسد٬ منتها هرچه دما بیشتر باشد٬ مدت عمر این سیاهچاله ها٬ کوتاه تر است.
این سیاهچاله ها٬ یک میلیاردیم ثانیه بیشتر دوام پیدا نمى کنند و این اتفاقى است که دائما بالاى سر ما مى افتد. ذره هاى کیهانى که از فضا مى آیند٬ با سرعت هاى نزدیک به سرعت نور٬ به سرعت به لایه هاى بالاى جو زمین برخورد مى کنند٬ به اتم ها و مولکول ها، و همین پدیده را در آنجا بوجود مى آورند و یکى از اهداف این است که مشاهده کنند آن پدیده در جو٬ به چه ترتیب صورت مى گیرد.
متاسفانه سر و صداهایى که گفتید٬ از طرف مراجع صلاحیت دار نبوده و خطرى وجود ندارد و خطر آن به اندازه برخوردهاى پرتوهاى کیهانى٬ در لایه هاى بالاى جو٬ با مولکول ها و اتم هاى جو زمین است. هیچ فیزیکدان صلاحیت دارى را پیدا نمى کنید که باعث این سر و صداها شود.
فکر مى کنید از طریق چنین تجربیاتى و پژوهش هایى روزى بشریت بتواند راز آفرینش را کشف کند؟
ما همیشه مرزها را به عقب مى رانیم٬ یعنى روزى نخواهد رسید که همه چیز را بدانیم. منتها٬ این روندى است رو به جلو و پانزده سال دیگر مى توانیم به انرژى هاى بسیار بالاتر برسیم و در آن زمان مى توانیم مطالعه کنیم که آیا٬ آن چیزى را که نگره ها و تئورى ها پیش بینى کرده اند٬ درست است یا خیر؟
قدرت مغناطیسى و درجه حرارتى که از آزمایش روز چهارشنبه ایجاد مى شود٬ با درجه حرارت مرکز زمین٬ چه رابطه اى دارد؟ بیشتر است؟
بسیار بیشتر است و حتى میلیاردها بار. از یک ثانیه و یک لحظه هم٬ کم تر دوام پیدا مى کند. این دما بسیار زیاد است و فیزیکدان هایى که این کار را کرده اند کلیه پیش بینى ها را نیز کرده اند و همان طور که گفتم٬ در تونلى انجام مى گیرد که صد متر زیر زمین است و اطراف این تونل٬ انواع و اقسام پیش بینى هاى لازم براى حفاظت٬ انجام شده است.
منبع از رادیو فردا
آقای مهران سالاری(از آلمان) یکی از مخاطبان همیشگی این بلوگ هستند.ایشان به تازگی دست به کار جالب و پسندیده ای زده اند.کار ارزنده ی ایشان راه اندازی یک فراپال فیس بوک(farApAl-e facebook/farApAl =profile) با نام استاد محمد حیدری ملایری است که در آن به نشر واژگان دانشی پارسی می پردازند.
نشانی :https://www.facebook.com/mohammad.heydarimalayeri
در زیر رایان پیامی را می خوانیم که ایشان برای من فرستاده اند :
"درود و آفرین به شما مجتبی ی ارجمند
دیروز من را از براهاندزیِ این بلاگ ازراه شما ازداییده شدم و از وتارها یِ
شما بسیار سود بردهام و خواهم برد . من چندی است که یکی از دوستدارانِ
بزرگِ این دانشمند و از پیروانِ سرسختِ روشِ این دانشورِ ارزشمند ام. از این رو
از دیدنِ بلاگِ شما بسیار شاد شدم.
من نیز در راستایِ گسترش و همهگیریِ این روش، ترمها و واژهها ازراهِ فیسبوک
ژیرا ام. به میانجیِ فرتورهایِ دارایِ این واژهها من میکوشم دانشخواهان،
آشنایان و ناآشنایان به زبانِ پارسی را در بارهِ این واژهها و نیز فرهنگِ
استاد ملایری بیازدایم.
چند تا از این فرتورها را برایِ نمونه در زیر میآورم.
سالاری
دست مریزاد، پِی دهید. مهر افزون باد.
مهران سالاری "
چند نمونه از فرتورهای آقای مهران سالاری :
چرا به واژههای «ازداییدن» و «ازدایش» نیاز داریم؟
(این مقاله را استاد محمد حیدری ملایری نخستین بار برای نشر در این بلوگ فرستاده اند.با سپاس فراوان از این دانشمند بزرگ ایرانی)
محمد حیدری ملایری
(نپاهشگاه پاریس)
نوامبر 2013
دانش از مفهومها ساخته شده و مفهوم با «تَرم» [=اصطلاح] بیان میشود. دانشها و فلسفههای نوین همگی در بستر زبانهای اروپایی پدید آمدهاند و در اصل با واژههای این زبانها (بیشتر انگلیسی، فرانسه، و آلمانی) بیان میشوند. برای فهمیدن این دانشها شناختن تَرمهای آنها بایسته است، خواه به زبان اصلی، خواه به زبان فارسی. در جایی دیگر آروزیدهایم [=استدلال کردهایم] که فارسی میتواند و باید بتواند تَرمهای دانشهای نوین را به زبان خود بیان کند (در اینجا به گسترش این موضوع نمیپردازیم). نیاز به گفتن ندارد که گزینشِ برابرِ مناسب برای هر ترم نیازمند این است که همهی جنبههای زبانی و دانشی مفهومی را که تَرم نمایندهی آن است خوب بشناسیم.
در این یادداشت کوتاه به مفهوم information میپردازیم که موضوع اصلی نگره [=نظریه]ی اطلاعات است. این نگره شاخهای است از ریاضیات کاربردی، مهندسی برق، بیوانفورماتیک (زیست-ازداییک) و دانش رایانگر (computer science). در این نگره، اطلاعات کمیتی است که میتوان آن را اندازه گرفت. برای اندازهگیری اطلاعات از مفهوم درگاشت (entropy) استفاده میکنند که مبحثی است در گرماتوانیک (ترمودینامیک). افزار ریاضی لازم برای مطالعهی نگرهی اطلاعات حساب احتمال و آمار است.
در زبان انگلیسی واژهی information اسم مصدر فعل to inform است که نخست به معنا و ریشهی آن میپردازیم.
یکی از پیشنهادهای جالب دکتر محمد حیدری ملایری در فرهنگ ریشه شناختی خود،پیشنهاد واژه ی سیت(sit) به جای سایت (site)است.این واژه از آنجایی که از دید آوایی به واژه ی انگلیسی نزدیک است و نیز کوتاه تر،بخت بسیاری برای همه گیر شدن دارد.
و اما تعریف این واژه از فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک:
The position or location of a building, observatory, etc. especially as to its environment
ریشه شناسی واژه ی پارسی "سیت" نیز به دیسه ی زیر است :
Sit, from Av. šiti- "place, abode, residence," šitāy- "habitation, dwelling," from ši- "to live;" cognate with Skt. ksay- "to live, to stay," kséti "he dwells;" Gk. ktizein "to inhabit, build;" L. situs "position, site; situated
هم چننین از همین واژه،ترم های سیتش به جای situation و تارسیت به جای website ساخته شده است.
نام پرونده : دکتر محمد حیدری ملایری - پرگار بی.بی.سی
اندازه به مگابایت : 374.16
دیسار(فرمات) :ام.پی.4
با سپاس از آقای مهران سالاری از آلمان
نام پرونده : دکتر محمد حیدری ملایری - پرگار بی.بی.سیAbout-Persian.mp3
پرونده ی آوایی
اندازه به مگابایت : 21.1
دیسار(فرمات) :ام.پی.3
امروز برای چندمین بار برنامه ی پرگار بی.بی.سی با موضوع واژه سازی فنی در پارسی را دیدم.مهمانان این برنامه همان گونه که دوستداران این بلوگ هم می دانند از دو دیدگاه کمابیش "ناسازگار"بودند.دکتر محمد حیدری ملایری اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی نپاهشگاه پاریس در یک سو و در سوی دیگر داریوش آشوری نگارنده ی فرهنگ علوم انسانی. راستش را بخواهید سرانجام هم نفهمیدم "حرف حساب " داریوش آشوری چست؟ و اینکه ایشان زبان پارسی را یک زبان می دانند یا نه؟ و چرا ایشان با آن همه "ناز" در سخنان خود این همه واژه ی انگلیسی و فرانسوی را به کار می برد؟افسوس مندانه به دلیل هایی هنوز نتوانستم این فیلم را بارگیری کنم.اما از دکتر حیدری ملایری درخواست نمودم اگر آنرا در بایگانی خود دارند برایم بفرستند.به هرروی اگر ریزبینانه به این گفتگو نگریست می توان به نکته های بسیاری دست یافت. این بار نیز با دیدن این فیلم در پایگاه یوتیوب به پاسخ بسیاری از پرسش های زبانیکم رسیدم.یکی از این پرسش ها این بود :"در برخورد با واژه های عربی زبان پارسی چه باید کرد ؟(البته خواست من کلیدواژگانی است که بزرگان و گذشتگان ما چون سعدی و حافظ و دیگران آن ها را به کار برده اند) که دکتر حیدری ملایری در واپسین دقیقه های این گفت و گو به این پرسش پاسخی دانشی و درخور می دهند که :
خواست ما بیرون راندن این واژگان از زبان پارسی نیست بلکه ما با پیشنهاد نوواژگان امکان های بیشتری را برای پارسی زبانان فراهم می آوریم تا هر کس با نگرش به پسند خود واژه ای را برگزیند.
البته این سخن دکتر حیدری ملایری به این معنا نیست که ما دست از پالایش زبان پارسی بکشیم بلکه به معنای میانه روی در این زمینه است،چه آنکه هر نویسنده ای تا نود-و-چند درصد واژه های سوده و ساده ی پارسی را برمی گزیند.نکته ی دیگر آنکه سره گرایی و زبان سره مفهومی نشدنی و خنده آور است.اگر قرار است همه ی واژگان عربی از زبان پارسی رانده شوند پس تکلیفآفریده های ادبی و شاهکارهای کهن ایرانی هم چون بوستان و گلستان سعدی،سروده های مولانا و دیگران چه می شود ؟آیا باید چنین آفریده های ادبی جهانی را تنها به بهانه ی پالایش زبان به باددستی و نابودی دهیم؟
دکتر ملایری، افزون بر دانشآموختگی در فیزیک و اخترشناسی، در دورانِ
آغازین کار-اش، به دلیلِ گمارده شدن به شغلِ ویراستاری متنهای علمی در
مؤسسهی انتشاراتِ فرانکلین، در تهران، این فرصت را در سالهای دههی چهل
یافت که در همنشینی با زباندانان و آشنایان به ترمشناسی در آن مؤسسه، و
همچنین کارِ حرفهای ویرایشِ متنهایِ علمی، با ترمشناسی و نیز تنگناهای
زبانِ فارسی در این زمینه آشنا شود. کار در آن مؤسسه همچنین وی را با
تجربههایی که در جهتِ چارهجویی برای این مسأله، بهویژه به دستِ کسانی
همچون غلامحسینِ مصاحب، احمدِ آرام، و شمسالدینِ ادیب سلطانی، انجام
میشد، آشنا کرد و وی را به صورتِ جدّی به این میدان کشاند. و از آن پس به
کوششِ شخصی برای پیشبردِ دستاوردهای پیشکسوتانِ این فن و اندیشه در کارِ
تنگناهایِ زبانمایهی علمی در فارسی و چارهجویی برای آن پرداخته است.
وی،
در جوارِ کارهایِ پژوهشیاش در پروژههای بزرگِ علمی در زمینهی اخترفیزیک
در فرانسه، همچنان کارِ پژوهشیِ زبانشناختیِ خود را نیز ادامه داده و
افزون بر تسلط بر زبانهای فرانسه و انگلیسی و آشنایی با زبانهای دیگرِ
اروپایی، برایِ فراهم کردنِ مایههایِ واژگانی، به پژوهشهای واژگانشناسی
در زبانهای ایرانی کهن، از میانه و باستانی، و نیز بومگویشهای زنده
(زبانها و لهجههای محلی) برای برپا کردنِ یک دستگاهِ مایهور و اصولی و
قاعدهمندِ فارسی برای زبانِ علمی در رشتهی خود پرداخته است.
حیدریملایری- اگر بخواهیم تعریف کوتاهی از «اصطلاحشناسی» به دست بدهیم میتوانیم بگوییم: «نامگذاری آگاهانهی چیزها و مفهومها در دانش، فن یا هنری خاص.» با این تعریف میبینیم که اصطلاحشناسی برای همگان نیست، بلکه برای گروهی در محدودهی کاری یا فکری ویژهای است. البته همگان میتوانند با دستیابی به قابلیتهای لازم جزو آن گروه شوند.
پیش از آنکه مطلب را بشکافیم، اشارهی مختصری دربارهی واژهی «اصطلاحشناسی» لازم است. در زبانهای اروپایی به آن terminology میگویند، ساخته شده از term و –logy (-شناسی). term یعنی «واژهای که معنایش محدود یا معین است.» در واقع معنای بنیادی این واژه «حدّ، مرز، حدّ زمانی، موعد» است. در ذهن اروپایی «ترم» با «تعیینکردن» همراه میشود؛ چون «تعیینکردن» هم از همین واژه ساخته شده است: determine در اصل به معنای «تعیینکردن حدّ، مرزنهادن» است.
واژهی عربی «اصطلاح» که در زبان پارسی به کار میرود در اصل به معنای «با هم صلحکردن» است و آن ظرفیتهای معنایی ترمینولوژی را ندارد. به طور کلی، «اصطلاح» معادل بهتری است برای idiom یا locution. به همین سبب در فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک، واژهی پارسی «تَرم» (tarm) پیشنهاد شده که همریشه است با term و در تارم (طارم) هم دیده میشود که معنای اصلی آن «حد، مرز، دیواره؛ چوبی که مرز (میان زمینها) را نشان میدهد؛ چوب، چوبدست» است. این را هم بیفزاییم که واژهی terminologie را نخستین بار ریاضیدان و فیلسوف یَسوعی فرانسوی «ایو ماری آندره» (Yves Marie André) در سالهای پیش از ١٧۶۴ م. / ١١۴٣ خ. (دوران کریمخان زند)، ساخت. جالب است بدانید که این واژه دورگه است یعنی بخش نخست آن لاتین است و بخش دوم آن یونانی.
در ساختن برابر برای مفهومهای بیگانه، بنیادیترین
و مهمترین نکته، درست فهمیدن آن مفهوم است. نه تنها باید آن مفهوم را کاملاً
شناخت بلکه باید جداشدههای گوناگون آن را هم در دانشهای دیگر بررسید تا برداشتی
همهجانبه از آن مفهوم داشت. نمونهی کوچکی که در بالا بدان اشاره شد همان term و determineاست.در ساختن برابر برای مفهومهای بیگانه، بنیادیترین و مهمترین نکته، درست
فهمیدن آن مفهوم است.
یکی از راههای ساختن برابر برای مفهومی بیگانه، بررسی ریشهشناسی آن مفهوم است. این روش بسیار سودمند است و در بیش از 90 درصد موردها کارگر میافتد. البته همچنین به میزان شناخت واژهساز از آن مفهوم و نیز از ریشهشناسی در زبانهای آغاز و فرجام بستگی دارد. این روش را فرهنگستان یکم به شیوهای گسترده به کار برده است. نمونهها: آذرسنج، انگلشناسی، اژدرافکن، بادسنج، باستانشناسی، بندپایان، بیسران، پارینهسنگی، پرتونگاری، پنجهگرگیان، تکلپه، چینهشناسی، درشتخوار، دگردیسی، رویانشناسی، ریزبین، ریزخوار، زمینشناسی، زیستشناسی، فرازیاب، فشارنگار، کانشناسی، کوهزایی، گیاهشناسی، نمسنج، واگرایی و دیگرها. گروه دکتر مصاحب هم، چنین روشی را دنبال کرده است: آبپخشان، بَسپار، بادنگاشت، پیشینرود، پوشسنگ، تراگذر، تختان، تهتراز، تکگانی، تلسنگ، خودگانی، دگروار، دگرگانی، دماسنج، زیستکُره، سنگینکُره، سنگبستر، سیاخاک، نقشهنگاری، شورگن، کوردره، گردچال، واچرخه، موجنگاری، هملرز، همشید، همپار، یختاب.
یک مورد یادکردنی در کار گروه مصاحب واژهی «فرآیند» است که با سهلانگاری ساخته شده و نادرست است
به باور من، در گفتمان ِ واژهسازی ی فارسی، بیش تر دوستانی که به ساختار ِ
واژههای نوپیشنهاده، انتقاد میکنند و آن ها را به دور از پسند و پذیرش ِ
مردم میشمارند، به ردهبندی ی ِ کاربُردی ی ِ واژگان، رویکردی ندارند.
آشکارست
که یکایک ِ واژگان یا همکردهای (ترکیبهای) نوپیشنهاده، از سوی همهی
فارسی زبانان به کار برده نمیشود و -- به دیگر سخن -- در گسترهی نیازهای ِ
زبانی آنان جایی ندارد و هر کس، به دلیلهای گوناگون، با شماری از آن ها
سر و کار پیدا میکند. تنها بخشی از این واژهها بسامد ِ بالا و همگانی
دارند و نه همهی آن ها.
هنگامی که فرهنگستان یکم، واژههای پذیرفته و
پیشنهادیاش را نشر داد، با واکنش ِ منفی ی بسیاری از کسان که این تَرک ِ
عادت و نوآوری ناگهانی را برنمیتافتند، رو به رو شد و حتا نویسندهی
پیشرویی همچون صادق هدایت، در نوشتهای طنزآمیز به ریشخند آن ها پرداخت و
نقیضههایی خندستانی برای شماری از آن ها ساخت. ( نگا. نوشتههای پراکندهی
صادق هدایت). امّا دیری نگذشت که بیش تر واژههای ِ نوپیشنهاده از سوی ِ
بیش ترین ِ فارسی زبانان پذیرفته شد و کاربردهایی پربسامد در زندگی ی
روزمرّه ی آنان یافت و برابرهای پیشین ِ آنها از یادها رفت و در بایگانی ی ِ
تاریخ ِ زبان ماند.
در همان حال، برخی از واژههای ِ نوپیشنهاده، مانند
ِ دورگو (به جای تلفن) و خودرَو (به جای اتومبیل/ ماشین)، پذیرفته نشد و
به زبان مردم، راه نیافت.
واژههای نوپیشنهاده ی امروز هم (خواه از سوی
فرهنگستان ِ محافظه کار ِ کنونی، خواه از جانب ِ پژوهندگان ِ پویا و پیشرو ِ
ناوابسته)، همین فرارَوَند را از سر خواهند گذراند و سامان ِ گسترش و
گزینش بر آن ها فرمان خواهدراند
بیش تر واژههای ِ نوپیشنهاده ی کسانی
مانند زندهیادان دکتر امیرحسین آریان پور و دکتر غلامحسین مصاحب و نیز
آقایان دکتر ادیب سلطانی، دکتر آشوری، دکتر حیدری ملایری و همترارانشان،
در زمره ی واژگان ِ ناهمگانی و دارای کاربردهای ویژه در گسترههای دانشی و
پژوهشی و فرهنگی، ردهبندی میشوند و هرگاه عموم فارسی زبانان، آن ها را
نپسندند، حرَجی بر این استادان فرهیخته و دلسوز نیست و چیزی از ارج کوشش و
کنش ایشان، کاسته نمیشود. پس باید پذیرفت که «هر سخن جایی و هر نکته
مکانی دارد.» به برکت دست آوردهای ارزنده ی این جویندگان ِ پوینده، زبان
فارسی ی امروز بسیار سرشارتر و کارآمدتر از زبان ِ تنگ مایه ی یک سده (و
حتا پنجاه سال) پیش ازین است. «باش تا صبح ِ دولتش بدمد.»
پس بر ماست که
در این گستره، مانند ِ همه ی عرصههای فرهنگی، شتابزده و کمحوصله و
نزدیکبین نباشیم و افق ِ فراخ ِ زبان ِ ارجمندمان را چشمانداز ِ خود
گردانیم و با سینه ی ِ گشاده (یا -- به تعبیر ِ پیشینیان -- «سعه ی صدر»)
بدین منظر بنگریم. چُنین باد! بدرود. ج. دوستخواه»
نویسنده: حیدری ملایری،محمد
نشریه: ادبیات و زبانها » نگین » فروردین 1352 - شماره 94
(2 صفحه - از 36 تا 37)
با سپاس از استاد محمد حیدری ملایری که این مقاله ی سودمند را برای بلوگ خودشان فرستادند
فرهنگ "فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک"،فرهنگی است که مفهوم های کلاسیک و نیز پیشرفته ی دانشی نوین را با به دست دادن تعریف آن ها بازمی نماید.یک ویژگی برشمردنی این فرهنگ این است که ریشه شناسی واژه های انگلیسی و پارسی را نیز به دست می دهد؛از این رو کاربران می توانند با در دست داشتن داده های بیشتری به داوری درباره ی واژه های نوپیشنهاده بپردازند.ویژگی دیگر این فرهنگ برخط،بهره گیری "نود-و-چند درصدی" از زبانمایه های پارسی و ایرانی(زبان های مادر پارسی و گنجینه ی گویش های ایرانی) است که این خود می تواند یکی از نمونه های زنده و گوینده ی توانمندی پارسی در زمینه ی واژه سازی دانشی/فنی باشد. گنجانیده های این فرهنگ به سه زبان انگلیسی،پارسی و فرانسوی در دسترس همگان است.کاربران می توانند با جست و جوی برخط به هم ارز پارسی ترم های دانش های گوناگون چون فیزیک،شیمی،ریاضی،اخترفیزیک و دیگران دست یابند.به گفته ی دکتر محمد حیدری ملایری این فرهنگ در آینده ای نه چندان دور در فرانسه به چاپ خواهد رسید.این گنجینه ی ارزشمند دارای 9362 درآیه(مدخل) است.شمار برآیه(نتیجه)های هر جست و جو به جدایش(تفکیک)نویسه ها به قرار زیر است:
شمار برآیه ها در هر جست و جو (شمار درآیه ها)
|
نویسه |
شمار برآیه ها در هر جست و جو (شمار درآیه ها)
|
نویسه |
شمار برآیه ها در هر جست و جو (شمار درآیه ها) |
نویسه |
1048 | S | 44 | J | 686 |
A |
454 | T | 68 | K | 399 | B |
116 | U | 362 | L | 950 | C |
167 | V | 528 | M | 520 | D |
174 | W | 269 | N | 456 | E |
15 | X | 302 | O | 309 | F |
24 | Y | 765 | P | 297 | G |
31 | Z | 83 | Q | 338 | H |
9362 | همه | 530 | R | 427 | I |
ساعتی پیش استاد محمد حیدری ملایری از راه رایانامه پرونده(file) ی پ.د.اف ارزشمندی را برای نشر در این بلوگ فرستادند_ سپاس از این دانشمند بزرگ که با همه ی گرفتاری ها و دشواری های فرارو با ما همکاری می نمایند._ این پرونده،نوشتاری است در پیوند با توانمند سازی زبان پارسی که امیدوارم خوانندگان را سودمند افتد. برای دریافت پرونده ی پ.د.اف بر روی نمادک زیر کلیک کنید.
تنها با به کارگیری همگی این ابزارها (گنجینهی زبانهای مادر پارسی و
گویشها)در طرحی سراسری است که پارسی
میتواند زبان دانشی/فنی توانمند و کارایى داشته باشد. چسبیدن تنها به
پارسی نوین و خودداری از به کارگیری گنجینهی زبانهای مادر پارسی و
گویشهایش، آن سان که روش سنتگرایان و محافظهکاران است، سخت نابسنده و
ناکارآمد مینماید، و بنابراین بخت کمی برای کامیابی دارد.
مدرک آشکار این ادعا نیز وضعیت نامطلوب کنونی اصطلاحشناسی پارسی در
رویارویی با شمار روزافزون اصطلاحهای بیگانه و نیز نبود هیچ گونه پروژهی
کارایی برای حل این مسئلههاست. در واقع، محدود بودن به پارسی ادبی مترادف
است با رضایت دادن به مجموعهی به نسبت کمشماری از واژهها و تکرار بیش از
حد ترکیبهای میان آنها. این همچنین به معنای محروم ساختن حود از داشتن
راژمان (سیستم) گستردهای از وندهایی ست که زبان پویا و دقیق علمی به آنها
نیاز دارد.
این رویکرد سنت گرایان، که بر پایهی محکم زبانیک استوار نیست، بیشتر
انگیزهی ایدئولوژیک دارد، و نیز از نشناختن پیشینهی زبان پارسی و ناآگاهی
از توانمندیهای چشم ناپوشیدنی زبانهای پارسی میانه، پارسی باستان، و
اوستایی برمیخیزد.
این رویکرد را میتوان به «شکسته بندزنی» و «خردهکاری» همانند کرد، حال
آنکه برای پدید آوردن راژمان اصطلاحشناسی توانمند به آفرینش و بازسازی
بنیادین نیاز است. همچنین گفتنی است که اساسیترین پیشرفتها در
اصطلاحشناسی علمی زبان پارسی در چند دههی گذشته زاییدهی باز به کارگرفتن
یا زنده کردن دیسهها و وندها از زبانهای مادر پارسی کنونی بوده است.
روشنتر گفته باشیم، ما بر این باوریم که روش سنتی توانایی لازم را برای
برآوردن نیازهای روزافزون اصطلاحشناسی در دانش، فلسفه، و فن ندارد. تنها
با یاری گرفتن از زبانهای مادر پارسی و امکانهایی که گویشها فرا مینهند
است که میتوان راژمان واژگانی دقیق و پویا پدید آورد.