دیدگاه دکتر جلیل دوستخواه درباره ی شیوه ی دکتر محمد حیدری ملایری و هم اندیشان
به باور من، در گفتمان ِ واژهسازی ی فارسی، بیش تر دوستانی که به ساختار ِ
واژههای نوپیشنهاده، انتقاد میکنند و آن ها را به دور از پسند و پذیرش ِ
مردم میشمارند، به ردهبندی ی ِ کاربُردی ی ِ واژگان، رویکردی ندارند.
آشکارست
که یکایک ِ واژگان یا همکردهای (ترکیبهای) نوپیشنهاده، از سوی همهی
فارسی زبانان به کار برده نمیشود و -- به دیگر سخن -- در گسترهی نیازهای ِ
زبانی آنان جایی ندارد و هر کس، به دلیلهای گوناگون، با شماری از آن ها
سر و کار پیدا میکند. تنها بخشی از این واژهها بسامد ِ بالا و همگانی
دارند و نه همهی آن ها.
هنگامی که فرهنگستان یکم، واژههای پذیرفته و
پیشنهادیاش را نشر داد، با واکنش ِ منفی ی بسیاری از کسان که این تَرک ِ
عادت و نوآوری ناگهانی را برنمیتافتند، رو به رو شد و حتا نویسندهی
پیشرویی همچون صادق هدایت، در نوشتهای طنزآمیز به ریشخند آن ها پرداخت و
نقیضههایی خندستانی برای شماری از آن ها ساخت. ( نگا. نوشتههای پراکندهی
صادق هدایت). امّا دیری نگذشت که بیش تر واژههای ِ نوپیشنهاده از سوی ِ
بیش ترین ِ فارسی زبانان پذیرفته شد و کاربردهایی پربسامد در زندگی ی
روزمرّه ی آنان یافت و برابرهای پیشین ِ آنها از یادها رفت و در بایگانی ی ِ
تاریخ ِ زبان ماند.
در همان حال، برخی از واژههای ِ نوپیشنهاده، مانند
ِ دورگو (به جای تلفن) و خودرَو (به جای اتومبیل/ ماشین)، پذیرفته نشد و
به زبان مردم، راه نیافت.
واژههای نوپیشنهاده ی امروز هم (خواه از سوی
فرهنگستان ِ محافظه کار ِ کنونی، خواه از جانب ِ پژوهندگان ِ پویا و پیشرو ِ
ناوابسته)، همین فرارَوَند را از سر خواهند گذراند و سامان ِ گسترش و
گزینش بر آن ها فرمان خواهدراند
بیش تر واژههای ِ نوپیشنهاده ی کسانی
مانند زندهیادان دکتر امیرحسین آریان پور و دکتر غلامحسین مصاحب و نیز
آقایان دکتر ادیب سلطانی، دکتر آشوری، دکتر حیدری ملایری و همترارانشان،
در زمره ی واژگان ِ ناهمگانی و دارای کاربردهای ویژه در گسترههای دانشی و
پژوهشی و فرهنگی، ردهبندی میشوند و هرگاه عموم فارسی زبانان، آن ها را
نپسندند، حرَجی بر این استادان فرهیخته و دلسوز نیست و چیزی از ارج کوشش و
کنش ایشان، کاسته نمیشود. پس باید پذیرفت که «هر سخن جایی و هر نکته
مکانی دارد.» به برکت دست آوردهای ارزنده ی این جویندگان ِ پوینده، زبان
فارسی ی امروز بسیار سرشارتر و کارآمدتر از زبان ِ تنگ مایه ی یک سده (و
حتا پنجاه سال) پیش ازین است. «باش تا صبح ِ دولتش بدمد.»
پس بر ماست که
در این گستره، مانند ِ همه ی عرصههای فرهنگی، شتابزده و کمحوصله و
نزدیکبین نباشیم و افق ِ فراخ ِ زبان ِ ارجمندمان را چشمانداز ِ خود
گردانیم و با سینه ی ِ گشاده (یا -- به تعبیر ِ پیشینیان -- «سعه ی صدر»)
بدین منظر بنگریم. چُنین باد! بدرود. ج. دوستخواه»