بررسی چند ترم دانشی/دکتر محمد حیدری ملایری
پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ
دوستکار(dustkâr) در برابر amateur
«کسی که کار، فعالیت، هنر، دانش، یا ورزشی را به خاطر سرگرمی میکند نه به عنوان پیشه، همچون اخترشناس دوستکار.»
amateur از
لاتین amator «دوستدار، علاقهمند، عاشق»،
از amare «دوست داشتن».
دوستکار از دوست + کار. به قیاس اخترشناس دوستکار، اخترشناس پیشه کار (professional).
نمونه ی کاربردی : فزون بر این، هم اکنون که اخترشناسی دوستکار پیشرفتهای فنی مهم کرده است، مردم بیشتری میتوانند در نپاهش حرکت خورشید در حوالی نوروز شرکت کنند
دیسول (disul)، در برابر formula، از لاتین به معنای «صورت کوچک، شکل کوچک، قالب کوچک»، از forma «صورت، شکل، قالب» + پسوند کهش ulus- (مؤنث ula-، خنثا ulum-). دیسول از دیس «صورت، شکل»، از پهلوی dês, dêsag «صورت، شکل، فرم، ساختمان»، مصدر dêsidan «شکل دادن، متشکل کردن، ساختن» + پسوند فارسی -اول، -اوله که مانند پسوند لاتین کهش و کوچکی را میرساند. نمونهها: زنگوله، کوتوله، مَشکوله (مَشک کوچک)، تُنگوله (تُنگ کوچک)، گلوله، گوله (گوی کوچک)، جاشوله (در کردی خر کوچک)، و دیگرها.
نمونه ی کاربردی : به کار گرفتن دیسول ریاضی سادهای بازنمود را آسانتر میکند.
هموگش (hamugeš) برابر عربی «معادله» و equation. واژهی اروپایی از لاتین æquatus صفت مفعولی æquare «برابر کردن، هموار کردن»، از æquus «برابر، مساوی» + tion- پسوند اسمساز از لاتین tio-. هموگش از هموگیدن، از پهلوی هموگ «برابر، مساوی» + پسوند اسمساز -ش. ⇐ هموگان و هموگار
نمونه ی کاربردی : در اینجا نگاه نزدیکتری به دگرسانی سالهای هورگردی و هموگان بهاری میاندازیم. Bretagnon & Rocher 2001 هموگش (معادله) زیر را برای درازای سال هورگردی به دست میدهند.
راژمان (râžmân) برابر system در زبانهای اروپایی. واژهی اروپایی گرفته شده است از لاتین systema «آراست، ترتیب» از یونانی systema «با هم آراسته»، از -syn (همریشه با) «هم-» + ستاک histanai (همریشه با) «ایستاندن»، ریشهی پوروا-هند-و-اروپایی -sta* «ایستادن». راژمان از راژ، از اوستایی -raz، فارسی باستان -rad «آراستن، نظم دادن» + پسوند اسمساز -مان که در واژههای سازمان، ساختمان، زایمان، چایمان و دیگرها به کار رفته. این واژهای اوستایی و فارسی باستان همریشهاند با سانسکریت -raj «فرمان راندن، اداره کردن، هدایت کردن»، یونانی oregein «گستردن»، لاتین rego «راه بردن»، پوروا-هند-و-اروپایی -reg* «راست رفتن، راست کردن». در فارسی نوین شمار بسیاری واژه از -raz و -rad میآیند: راست، آراستن، راشت (افراشتن)، رج، رژ، رژه، رده، راده، ردیف؟، (در قمی) رچ rec «ردیف، رده،» (در لری) رزگ rezg «ردیف، صف»، ریس، ریسه، رسته، رای (در آرایش، رایانه، رایانگر)، و دیگرها.
نمونه کاربردی : فزون براین دارای راژمان (= سیستم) اندرهلی (= کبیسه) هوشمندانهای است که آن را از همتای اروپاییاش، گاهشمار گرگوری، با اینکه جوانتر است، دقیقتر میکند.
پی نوشت : واژه های بالا بازآوردی است از پی نوشت یکی از مقاله های استاد محمد حیدری ملایری به نام نگاهی نو به گاهشماری ایرانی،نمونه های کاربردی نیز از درون متن همان مقاله گزینش شده است تا خوانندگان با چگونگی کاربرد واژه های آورده شده بیشتر آشنا شوند.
نمونه ی کاربردی : فزون بر این، هم اکنون که اخترشناسی دوستکار پیشرفتهای فنی مهم کرده است، مردم بیشتری میتوانند در نپاهش حرکت خورشید در حوالی نوروز شرکت کنند
دیسول (disul)، در برابر formula، از لاتین به معنای «صورت کوچک، شکل کوچک، قالب کوچک»، از forma «صورت، شکل، قالب» + پسوند کهش ulus- (مؤنث ula-، خنثا ulum-). دیسول از دیس «صورت، شکل»، از پهلوی dês, dêsag «صورت، شکل، فرم، ساختمان»، مصدر dêsidan «شکل دادن، متشکل کردن، ساختن» + پسوند فارسی -اول، -اوله که مانند پسوند لاتین کهش و کوچکی را میرساند. نمونهها: زنگوله، کوتوله، مَشکوله (مَشک کوچک)، تُنگوله (تُنگ کوچک)، گلوله، گوله (گوی کوچک)، جاشوله (در کردی خر کوچک)، و دیگرها.
نمونه ی کاربردی : به کار گرفتن دیسول ریاضی سادهای بازنمود را آسانتر میکند.
هموگش (hamugeš) برابر عربی «معادله» و equation. واژهی اروپایی از لاتین æquatus صفت مفعولی æquare «برابر کردن، هموار کردن»، از æquus «برابر، مساوی» + tion- پسوند اسمساز از لاتین tio-. هموگش از هموگیدن، از پهلوی هموگ «برابر، مساوی» + پسوند اسمساز -ش. ⇐ هموگان و هموگار
نمونه ی کاربردی : در اینجا نگاه نزدیکتری به دگرسانی سالهای هورگردی و هموگان بهاری میاندازیم. Bretagnon & Rocher 2001 هموگش (معادله) زیر را برای درازای سال هورگردی به دست میدهند.
راژمان (râžmân) برابر system در زبانهای اروپایی. واژهی اروپایی گرفته شده است از لاتین systema «آراست، ترتیب» از یونانی systema «با هم آراسته»، از -syn (همریشه با) «هم-» + ستاک histanai (همریشه با) «ایستاندن»، ریشهی پوروا-هند-و-اروپایی -sta* «ایستادن». راژمان از راژ، از اوستایی -raz، فارسی باستان -rad «آراستن، نظم دادن» + پسوند اسمساز -مان که در واژههای سازمان، ساختمان، زایمان، چایمان و دیگرها به کار رفته. این واژهای اوستایی و فارسی باستان همریشهاند با سانسکریت -raj «فرمان راندن، اداره کردن، هدایت کردن»، یونانی oregein «گستردن»، لاتین rego «راه بردن»، پوروا-هند-و-اروپایی -reg* «راست رفتن، راست کردن». در فارسی نوین شمار بسیاری واژه از -raz و -rad میآیند: راست، آراستن، راشت (افراشتن)، رج، رژ، رژه، رده، راده، ردیف؟، (در قمی) رچ rec «ردیف، رده،» (در لری) رزگ rezg «ردیف، صف»، ریس، ریسه، رسته، رای (در آرایش، رایانه، رایانگر)، و دیگرها.
نمونه کاربردی : فزون براین دارای راژمان (= سیستم) اندرهلی (= کبیسه) هوشمندانهای است که آن را از همتای اروپاییاش، گاهشمار گرگوری، با اینکه جوانتر است، دقیقتر میکند.
پی نوشت : واژه های بالا بازآوردی است از پی نوشت یکی از مقاله های استاد محمد حیدری ملایری به نام نگاهی نو به گاهشماری ایرانی،نمونه های کاربردی نیز از درون متن همان مقاله گزینش شده است تا خوانندگان با چگونگی کاربرد واژه های آورده شده بیشتر آشنا شوند.
۹۲/۰۸/۱۶