نگاهی نو به پرگار بی.بی.سی و واژه سازی فنی
امروز برای چندمین بار برنامه ی پرگار بی.بی.سی با موضوع واژه سازی فنی در پارسی را دیدم.مهمانان این برنامه همان گونه که دوستداران این بلوگ هم می دانند از دو دیدگاه کمابیش "ناسازگار"بودند.دکتر محمد حیدری ملایری اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی نپاهشگاه پاریس در یک سو و در سوی دیگر داریوش آشوری نگارنده ی فرهنگ علوم انسانی. راستش را بخواهید سرانجام هم نفهمیدم "حرف حساب " داریوش آشوری چست؟ و اینکه ایشان زبان پارسی را یک زبان می دانند یا نه؟ و چرا ایشان با آن همه "ناز" در سخنان خود این همه واژه ی انگلیسی و فرانسوی را به کار می برد؟افسوس مندانه به دلیل هایی هنوز نتوانستم این فیلم را بارگیری کنم.اما از دکتر حیدری ملایری درخواست نمودم اگر آنرا در بایگانی خود دارند برایم بفرستند.به هرروی اگر ریزبینانه به این گفتگو نگریست می توان به نکته های بسیاری دست یافت. این بار نیز با دیدن این فیلم در پایگاه یوتیوب به پاسخ بسیاری از پرسش های زبانیکم رسیدم.یکی از این پرسش ها این بود :"در برخورد با واژه های عربی زبان پارسی چه باید کرد ؟(البته خواست من کلیدواژگانی است که بزرگان و گذشتگان ما چون سعدی و حافظ و دیگران آن ها را به کار برده اند) که دکتر حیدری ملایری در واپسین دقیقه های این گفت و گو به این پرسش پاسخی دانشی و درخور می دهند که :
خواست ما بیرون راندن این واژگان از زبان پارسی نیست بلکه ما با پیشنهاد نوواژگان امکان های بیشتری را برای پارسی زبانان فراهم می آوریم تا هر کس با نگرش به پسند خود واژه ای را برگزیند.
البته این سخن دکتر حیدری ملایری به این معنا نیست که ما دست از پالایش زبان پارسی بکشیم بلکه به معنای میانه روی در این زمینه است،چه آنکه هر نویسنده ای تا نود-و-چند درصد واژه های سوده و ساده ی پارسی را برمی گزیند.نکته ی دیگر آنکه سره گرایی و زبان سره مفهومی نشدنی و خنده آور است.اگر قرار است همه ی واژگان عربی از زبان پارسی رانده شوند پس تکلیفآفریده های ادبی و شاهکارهای کهن ایرانی هم چون بوستان و گلستان سعدی،سروده های مولانا و دیگران چه می شود ؟آیا باید چنین آفریده های ادبی جهانی را تنها به بهانه ی پالایش زبان به باددستی و نابودی دهیم؟
درود به شما.
هیچ زبانی در جهان سره نیست و نخواهد ماند. همانسان که دکتر حیدری ملایری گفت (فرمودند)، او این هموگها را پیش مینهد، هر کس خواست سود میبرد، هر کس نه آن نکند.
پراسهای که در نگرِ من ما با آن سر و کار داریم، این است که واژهها و ترمهایی که ما سدهها است که با آن در زبانِ فارسی کلنجار میرویم، حتا همان حافظ و سعدی در زمانِ خود، تا چه اندازه دانشی اند. آیا یک فرهنگِ ریشهشناختیِ عربیِ درخوری در دسترس هست؟. تا چه اندازه واژهها و ترمهایِ پرکاربرد و کلیدی در زبانِ فارسی که عربی اند از دیدگاهِ چمار و دستور زبان ارشا (صحیح) اند؟ آیا نبایدمان هر واژه و ترم را در این گرین (مهم) بازجست و بررسید؟
بیشترِ پشتیبانانِ زبان و واژههایِ عربی به آفرینههایِ حافظ و سعدی، ... و واژههایِ عربی یِ بکار رفته در این کارها یادآوری میکنند و از سیجِ فراموشی یِ آنها زینهار میدهند. آیا کسی پدافندندهِ زبانِ فردوسی هست؟ به باورِ من نه. براستی کدام کار ارزشمند تر است؛ گلستانِ سعدی یا شاهنامه؟