رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

اخترشناس و اخترفیزیکدان نپاهشگاه پاریس

رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

اخترشناس و اخترفیزیکدان نپاهشگاه پاریس

مشخصات بلاگ
رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

دکتر محمّد حیدری ملایری ، اخترفیزیکدانِ ایرانی نِپاهشگاه پاریس یکی از دانشمندان سرشناس جهانی در رشته هایِ اخترفیزیک و اخترشناسی ست. کشف ها و دستاوردهایِ ایشان شناخته ی دانشمندان و پژوهشگران جهان است . دکتر حیدری ملایری فزون بر اخترشناسی و اخترفیزیک فعالیت های گسترده ای در زمینه ی واژه سازی علمی فارسی و زبان شناسی دارند . دستاورد این فعالیت ها فراوا ( فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک ) است . در این فرهنگ سه زبانه ، زبان فارسی هم پایِ دو زبان تراز یک جهان ، فرانسه و انگلیسی ، به پیش می رود . دلیل این هم پایی که نشان دهنده ی توان زبان پارسی است پدیدآوردن راژمانی ( راژمان = سیستم ) گسترده از وندها و ستاک ها ، بهره گیری از زبان های مادر فارسی و نیز بهره گیری از گویش های ایرانی است . به زبان دیگر ، دکتر حیدری ملایری در فرهنگ خود توانایی زبان پارسی را به اثبات رسانده است . این وبلاگ نخستین و تنها رسانه ی پارسی زبان دکتر حیدری ملایری است . در واقع این بلوگ دالان ارتباطی دوستداران دکتر حیدری ملایری با ایشان است . تازه ترین وِتار ( مقاله ) های ایشان ، متن سخنرانی ها و ... در این مکان نشر داده خواهند شد .

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵۵ مطلب توسط «مجتبی ذوالفقاری» ثبت شده است

 

عکس ها از http://aramis.obspm.fr/~heydari/aks.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۳۳
مجتبی ذوالفقاری

راهی که آغازیدی تا همیشه ماندگار و پر رهرو خواهد ماند.
هزار افسوس که رفتید استاد.

 

با دلی آکنده از اندوه درگذشت پروفسور محمد حیدری ملایری را به آگاهی مردم ایران و دوستداران ایشان می رسانیم. مراسم خاکسپاری ایشان در روز ۹ مارس، ساعت ۱۳:۳۰ در Crématorium Père Lachaise, 71 Rue des Rondeaux, Paris, France برگزار خواهد گردید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۵
مجتبی ذوالفقاری

گاهشمار ایرانی خورشیدی‌ست، و این ویژگی را دارد که در آن سال با دو گذر پیاپی پدیدار خورشید از هموگان (= اعتدال ⇐ پانوشت ۱) بهاری تعریف می‌شود. گاهشمار ایرانی بر نپاهش (= رصد ⇐ ۲)های اخترشناختی دقیق استوار است، و فزون بر‌این دارای راژمان (= سیستم ⇐ ۳) اندرهلی (= کبیسه ⇐ ۴) هوشمندانه‌ای است که آن را از همتای اروپایی‌اش، گاهشمار گرگوری، با اینکه جوانتر است، دقیقتر می‌کند. این گاهشمار پیشینه‌ای بس دراز دارد در فرهنگ ایرانی، و بویژه ژرفترین ریشه‌هایش به آیینهای زرتشتی می‌پیوندند. این مقاله بر آن نیست که به تاریخ مفصل گاهشماری در ایران بپردازد، زیرا پرسمانهای دیگری را فرا راه دارد. با این حال به کوتاهی کهنترین بنیادهای این گاهشمار را باز می‌نماید.

 

دنباله این وتار (مقاله) را در این نشانی بخوانید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۵۸
مجتبی ذوالفقاری

نشانی کانال تلگرام

Www.t.me/heydarimalayeri

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۴
مجتبی ذوالفقاری

اد هوک (به لاتین: Ad-hoc) اصطلاحی لاتین است به معنی «برای این [منظور]» و معمولاً بیانگر رهیافت‌هایی است که برای حل یک مشکل یا وظیفهٔ خاص بکار برده می‌شوند و برای مقاصد دیگر قابل استفاده نیستند.

واژه‌ی نزدیک فارسی برای آن، «موردی» است. برای نمونه Ad-hoc Reports را می‌توان «گزارش‌های موردی» ترجمه کرد.

ویکی پدیا


در بالا از « موردی » به عنوانِ واژه یِ نزدیک فارسی به Ad-hoc یاد شده است ، نه هموگ و برابر آن . از این رو نیاز است در فارسی برابری ویژه و دقیق برای آن داشته باشیم . استاد محمد حیدری ملایری در فراوا (FRAA) تَرم « پدیم / Pad im » را در برابر Ad-hoc پیشنهاد کرده اند .


ریشه یابی Ad-hoc :

Ad-hoc از لاتینِ Ad به چِمار ( معنای ) « به ، با ، در » . بسنجید با سانسکریت adhi به چمارِ « نزدیک » ، پوروا-هندو-اروپایی ad* به چمارِ « به ، نزدیک ، در » .


ریشه شناسی پدیم :

پَدیم از فارسی میانه. پَد به چِمار « به ، در ، برای ، درونِ  » ( در فارسی نو : به « to, for, in, on, with, by » ) ؛ فارسی کهنِ پَئی تی/ paity به چمارِ « در برابر ، رو به رویِ ، چهره به چهره » ؛ اوستایی paiti به چمار « به ، به سوی ، در » ؛ بسنجید با سانسکریت práti با همین چمارها . لهستانی pati ، یونانی proti, pros به چمار " چهره به چهره با ، به سویِ ، افزون بر ، نزدیک » + پارسی میانه  ایم/im به چمارِ « این » . از فارسی کهن/ اوستایی ima، سانسکریت imá . بسنجید با لری ( لکی ) im به چمار « این طرف » . هم چنین نمونه هایی در فارسی امروزی اِم/em در امروز ، امشب ، امسال و دیگر نمونه ها . پدیم : برای این




۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۱:۲۴
مجتبی ذوالفقاری

گاهی واکنش برخی به برابرهای پارسی واژه های فنی،  توجهم را به نادیده گرفته شدن اصل مهمی در واژه سازی فنی یعنی اصل دقت علمی و کاربردی جلب می کند. 

درست است که نباید برابرهای عجیب و غریب ساخت، اما معنای «مانوس» بودن واژه های جدید چیست؟ مانوس برای چه کسی؟ برای کودک دبستانی؟ برای بقال محله؟ برای کسی که هرگز کتاب نخوانده؟ تاکید بر «مانوس» بودن همه برابرهای پیشنهادی یعنی فروکاستن مجموعه واژه های فنی/علمی به فصل مشترک چند ده میلیون نفر که مسلماً افراد بیسواد را هم شامل می شود. با این زیرمجموعه بسیار محدود از واژگان چگونه می توان دانش های گسترده امروزی را آموخت؟ دانش مجموعه ای از مفهوم هاست و هر مفهومی با واژه خاص و جداگانه ای بیان می شود تا تفاوت های علمی، معنایی و کاربردی آن مفهوم ها روشن شود. در انگلیسی هرگز چنین «اصل» ناعلمی و بی معنایی بر واژه های فنی تحمیل نمی شود و برای مفهوم های جدید هر واژه ای که لازم باشد، ساخته می شود و مردم عادی و حرفه ورزان هم همان را به کار می برند؛ زیرا این اصل را دریافته اند که هر واژه تخصصی کاربرد و معنای خودش را دارد. 
از دید زبان شناسیک (به ویژه در نوشتن گنز/thesaurus زبان ها) واژه ها را به خوشه های معنایی گوناگونی دسته بندی می کنند. چنین می نمایند که برخی ایرانیان از هر خوشه معنایی تنها به یکی، دو واژه بسنده می کنند. تصور کنید در جمله ای انگلیسی چند واژه تخصصی به کار رفته باشد که برای «مانوس» بودن، برابرهای پارسی یکسان برای شان گذاشته ایم. برای نمونه چون می خواهند برای ad-hoc برابر «مانوس» بسازند، آن را «موردی» ترجمه می کنند؛ case را هم می گویند «مورد». حال برای ad-hoc case چه باید گفت؟!

یوسف امیری

پی نوشت 1 : فراوا در برابر thesaurus تَرمِ « واژه گَنج » را در پیش نهاده است . برای ازدایش (اطلاع) بیشتر به اینجا بنگرید .
پی نوشت 2 : برای تَرم ad-hoc در پارسی هموگ (معادل) « پَدیم » را داریم . برای ازدایش بیشتر در این باره به اینجا بنگرید .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۴
مجتبی ذوالفقاری

نپاهش (nepâheš): برابر رصد و observation.
واژه‌ی اروپایی از لاتین observationem "پاسداری، پاس، نگاهداری"، از observare "پاس‌داشتن، پاییدن، نگاه‌داشتن"، از -ob "بر، به" + servare "پاییدن، نگاه‌داشتن".
نپاهش از پیشوند -ne و ستاک فعلی پاه-. پیشوند -ne، که در واژه‌های فارسی «نگاه، نشستن، نهفتن، نفرین» برجا مانده از فارسی باستان و اوستایی -ni می‌آید (ارمنی -ni، ایرلندی کهن -ne، ایسلندی کهن -nidhr، آلمانی -nieder، هندو‌اروپایی نخستین -ni*، به معنای "به سوی، به پایین، پایین"). پاه که دیسه‌های دیگرش پای- (پاییدن) و پاس (در گیلکی فعل پاستن) هستند به معنای "نگاه کردن، حراست کردن" است. از فارسی باستان و اوستایی -pâ یا -pây "نگهبانی کردن، پاس داشتن".
همچنین، نپاهشگاه در برابر observatory و رصدخانه.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۷
مجتبی ذوالفقاری

در این جستار به بررسی برخی نمودهایِ سره گرایی خواهیم پرداخت. از این رو نخست سَره گرایی را تعریف می کنیم. سره گرایی به معنای خودداری از به کار بردن واژگان بیگانه به ویژه واژه های عربی و جایگزین کردن آن ها با واژه هایِ پارسی است ...


دیدن ویدئوی زیر را به همه پیشنهاد می کنیم !


برخی از جنبه های سره گرایی
دکتر محمد حیدری ملایری


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۲
مجتبی ذوالفقاری

الفبایِ دوم : دبیره ای هم راستا برای زبان فارسی

چرا ؟

خطِ لاتین ، امروزه در جهان نقشِ یک خطِ دوم را بازی می‌کند. برایِ اثباتِ این ادعا کافی‌است، به تابلوهایِ شهرها و خیابان‌ها و یا نشانی‌هایِ اینترنتی در همه‌ی کشورها نگاه کنیم. از سویِ دیگر تجربه نشان داده، که تلاش برایِ آموزشِ خواندن و نوشتن به میلیون‌ها تن از کودکان و نوجوانانِ ایرانی‌تبار در خارج از کشور به دلیلِ عدمِ تماسِ روزمره با خطِ فارسی اغلب ناکارآمد از آب در می‌آید. به نظر می‌رسد که چاره‌ای برایِ برون‌رفت از این دشواری پیدا شده باشد، و آن به‌کارگیریِ خطِ لاتین در کنارِ خطِ فارسی‌است.


برای ازدایش بیشتر به این نشانی بروید !


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۱
مجتبی ذوالفقاری
فعل update در انگلیسی از دهه ی ١٩۴٠م./١٣٢٠خ. ثبت شده و کاربرد اصلی آن در زمینه ی رایانگر و اطلاعات بوده است. معنای آن «تغییر دادن اطلاعات به منظور رساندن آن به آخرین وضعیت» است. از همین رو در فرانسه ای برابر آن را mettre à jour («به روز آوردن») می گویند. برابرهای آن در فرهنگ آریان پور «به روز آوردن، امروزی کردن، روزآمد کردن، بهنگام کردن» و پیشنهاد فرهنگستان هم «روزآمد کردن» است. 
در پارسی پیشوند «بـ» برای ساختن صفت به کار می رود: «بخرد» صفت است یعنی «خردمند». نباید این پیشوند را با حرف اضافه ی «به» اشتباه کرد: «به خرد» ترکیب است و معنای دیگری دارد. گاهی «به روزرسانی» را «بروزرسانی» می نویسند که اشتباه است. ضمن آن که احتمال اشتباه «بِروز» با «بُروز» هست. گاهی کاربرد «روز» می تواند ایراد معنایی هم پدید آورد: «اطلاعات کاربران امشب به روز رسانده می شوند». نکته ی دیگر آن که «هنگام» به معنای «زمان مناسب» است و «نابهنگام» یعنی «در زمان نامناسب»، پس «بهنگام سازی» هم از نظر مفهومی درست نیست. از سوی دیگر، این فعل امروزه در زمینه های دیگر به ویژه خبر و مانند آن هم به کار می رود و دیگر نه تنها «روز» بلکه به ساعت و دقیقه و در زمینه ی نرم افزار به ثانیه و واحدهای زمانی ریزتر از آن هم می رسد. همچنین، update به عنوان نام هم به کار می رود، یعنی وصله (patch)  یا برنامه/داده ای که برنامه ی موجود را تغییر دهد و معمولا ایرادی را اصلاح کند یا قابلیت تازه ای بیفزاید. 
به نظرم مشکل همه ی برابرهای داده شده در آریان پور (و فرهنگستان) صرف پذیری است. یعنی برای updater و updated و updatable و مانند آن برابرهای روان و کوتاهی به دست نمی دهند. همان گونه که می دانیم، فعل ساده (بسیط) زایایی و صرف پذیری بیشتری دارد و باید بکوشیم برابرهای پارسی را با فعل های ساده بسازیم. 
پیشنهاد من ساختن فعل ساده ی «اکنونیدن» است به معنای «اکنونی کردن، بازتاب وضع کنونی در داده یا اطلاعات». صرف های آن چنین خواهند شد: to update اکنونیدن؛ updater اکنونگر؛ updated اکنونیده؛ updatable اکنون پذیر؛ updability اکنون پذیری؛ و update  اکنونش.

یوسف امیری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۳
مجتبی ذوالفقاری

در اینکه سره گرایی از پارسی خواهی و ایران دوستی، که بسیار ستودنی است، سرچشمه می گیرد هیچ شکی نیست. سره گرایی فریادی است به بیدادی ویران گر که زبان عربی در طول سده ها بر پارسی رانده است. کوششی است برای پدافند از پارسی. با این همه سره گرایی نمودهای منفی بسیاری نیز دارد. یک مورد یادکردنی نپرداختن به نیازهای واقعی زبان پارسی و نداشتن دقت بایسته در گزینش برابرهای پارسی است. برای روشن تر شدن این ادعا نخست باید این پرسش را در پیش نهاد که آیا با کنار گذاشتن و بیرون راندن واژه های عربی و جایگزین کردن واژگان پارسی، پرسمان های زبانی پارسی حل می شوند ؟


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۰
مجتبی ذوالفقاری

در این جستار به بررسی برخی نمودهایِ سره گرایی خواهیم پرداخت. از این رو نخست سَره گرایی را تعریف می کنیم. سره گرایی به معنای خودداری از به کار بردن واژگان بیگانه به ویژه واژه های عربی و جایگزین کردن آن ها با واژه هایِ پارسی است. ویژگی فَریست (عمده) سره گرایی، راندن واژه های عربی از زبان فارسی است آن هم تنها به دلیل عربی بودن آن واژگان. رویکردی که بر هیچ پایه ی زبانیکی استوار نیست. در برابر سره گرایی گرایش دیگری هست که می توان آن را فارسی گرایی یا پارسی گرایی نامید. دیدگاهی میانه روتر. میانه رو بدین معنا که باید به فارسی برتری داد اما نباید واژه هایِ عربی در فارسی را به هر بهایی کنار گذاشت، چرا که این واژه ها فارسی شده اند. به ویژه اینکه ادبیات کلاسیک ایران با این واژه ها نوشته شده است. گرچه هر یک از این دو  گرایش جنبه های مثبت ویژه ی خود را دارند اما هیچکدام به پرسمان و مسئله ی بنیادی زبان فارسی – که در زیر بدان می پردازیم - نمی پردازند. در کنار این دو گرایش، گرایش سومی نیز مطرح است. پیروان این دیدگاه بر این باورند که نباید در زبان دخالت کرد. بلکه باید زبان را به حال خود رها کرد تا به گونه ای زاستاری (طبیعی) دگرگون شود و پیشرفت کند. این گرایش که سخت بوی کهنگی می دهد بسیار از واقعیت به دور است. چرا که می دانیم مفهومی به نام زبان زاستاری هستی ندارد و هیچ زبان توانمندی نیست که نتوان در آن ردپایِ دخالت هوشمندانه ی انسان را نیافت. تمامی زبان های اروپایی در پی دخالت و تصمیم دانشمندان ، نویسندگان و زبانشناسان از سده ی 17 ام به این سو به توانایی کنونی خود رسیده اند. برای نمونه زبان آلمانی زبانی است نیمه مصنوعی. زبان نروژی نوین صد در صد ساختگی (مصنوعی) است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۰
مجتبی ذوالفقاری

رضا داوری اردکانی به دیدار استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی رفت
این دیدار با حضور رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران، علی اصغر مصلح، رئیس دانشکده ادبیات و زبان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، الستی معاون فرهنگی و موسوی‌کوهپر معاون توسعه ‌مدیریت‌ و منابع بنیاد ملی نخبگان صورت گرفت و اساتید در جریان روند درمان استاد ادیب سلطانی قرار گرفتند.

ادیب‌سلطانی با ابراز خوشحالی بسیار از دیدار  داوری اردکانی و تشکر از مسئولان و معاونان بنیاد ملی بنیاد ملی نخبگان، بر لزوم ارج نهادن به شخصیت‌های فاخر کشور و قدرشناسی از آنان تأکید کرد و گفت: ایران سرزمین بزرگان فرهنگ و هنر و علم است و هر شهر و روستای آن زادگاه چهره‌های بزرگ است که حتی شهرت جهانی نیز دارند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

واژه ی ادبیات را بسیار شنیده ایم . با شنیدن این واژه به یاد سخن و سخنوری و سخنوران بزرگی همچون فردوسی ، سعدی و حافظ می افتیم . دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا « ادبیات » را این چنین تعریف می کند : « ادب یا ادبیات عبارت است از آن‌گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده‌اند و از خواندن و شنیدن آن‌ها دگرگون گشته و احساس غم، شادی یا لذّت کرده‌اند . در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن‌هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل می‌دهند » . بر این اساس کاربرد واژه ی ادبیات به جایِ ترم literature نادرست خواهد بود . هموگ ( معادل ) درست literature  « نوشتارگان » است نه ادبیات ( برای نمونه نمی توان گفت ادبیات مهندسی صنایع ) .


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۱۴
مجتبی ذوالفقاری
به چند نمونه از برابرهای پیشنهادی فرهنگستان در این باره نگاه کنیم : hyperwar «فراجنگ»، hypersonic «بَرین صوتی»، hyperfine «فوق ریز»، hypertrophy «بیش پروردی»، hyperphagia «پُرخواری». برای hyperrealism هم «واقعگرایی افراطی»! 
می بینیم که برای یک پیشوند، پنج برابر گذاشته شده است و هیچ یکدستی ای دیده نمی شود. با توجه به این برابرهای پیشنهادی فرهنگستان، اگر بخواهیم برای hypertext برابر بسازیم چه باید بگوییم؟ فرامتن، برین متن، فوق متن، بیش متن، پُرمتن یا متن افراطی؟ جالب آن که در این مورد، فرهنگستان «اَبَرمتن» را ساخته است حال آن که «اَبَر» برابر پیشوند super است. 
همه ی اینها به خاطر آن است که فرهنگستان نمی خواهد پیشوندهای تازه به کار ببرد و انتظار دارد همه ی واژه های علمی «همه فهم» باشد. حال آن که گفتیم این معیار درست نیست و در زبان های اروپایی چنین شرطی وجود ندارد. وقتی نیاز به واژه ی علمی است، واژه ساخته می شود؛ هرچند «همه فهم» نباشد. 
پیشوند hyper از زبان یونانی گرفته شده است و از نظر واژگانی و ریشه ای هم معنای super در لاتین است (تلفظ آن در یونانی باستان هوپر بوده) اما امروزه در زبان انگلیسی و برای واژه های فنی، معنایی شدیدتر از super و متفاوت با آن دارد. برای نمونه، در بحث نگاره ها (graph)، واژه ی supergraph به معنای نگاره ای است که نگاره ی دیگری از آن گرفته شده است (subgraph). اما hypergraph گونه ای عمومی شده از نگاره است. 

بخشی از وتار برابر فارسی برای پیشوند hyper
یوسف امیری

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۱۳:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

1 - پرسش های شما به محض دریافت برای دکتر حیدری ملایری فرستاده می شود . پاسخ ها نیز به محض دریافت در این نشانی قرار گرفته یا برایتان ایمیل می شود .

2 - با آتانش ( توجه ) به انبوه پرسش هایی که هر روز برای استاد فرستاده می شود برای دریافت پاسخ پرسش خود شکیبا باشید . 

3 - از مطرح کردن پرسش هایی که با موضوع کاریِ دکتر حیدری ملایری ارتباطی ندارند خودداری نمایید . 

4 - دکتر حیدری ملایری فزون بر کامل سازی فراوا در چند پروژه ی اخترشناسی دیگر نیز فعالیت می کنند . از این رو باز هم توصیه می کنیم برای دریافت پاسخ پرسش های خود شکیبا باشید .

با سپاس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۳۷
مجتبی ذوالفقاری
وندها: وندها ابزارهای فریست واژه سازی زبان پارسی هستند . اگرچه پارسی وندهای پرشماری دارد اما بسیاری از آنها تاکنون کمتر به کار رفته اند . در زیر وندهای به کار رفته در فراوا آمده است . این نوشتار با یاری مخاطبان دانشمند بلوگ به روز خواهد شد .

جدول شماره ی یک
پارسی
گونه لاتین
پارسی
گونه لاتین
-آت پسوند -ate -یی، -پذیر
پسوند
able, -ble, -ible
ا-، ان-؛ بی-؛ نا- پیشوند a- - آسا
پسوند -aceous
انسان- پیشوند anthropo- -ای، -ور، -مند پسوند
-al
پاد-
پیشوند anti-, ant- -آل* پسوند -al
 -ایک پسوند


-ics
   

-اگی، -ایگی، -آیی پسوند -ance
پرا-، پارا-
پیشوند para- -یی  
پسوند -ar
پوروا-
پیشوند proto- پسوند -ary

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۰
مجتبی ذوالفقاری

« خطر » یکی از ترم هایِ پُرکاربرد در زبان فارسی است . این واژه گاه به اشتباه در برابر چندین تَرم لاتین به کار می رود . برای نمونه در فارسی ، واژه های danger ، hazard ، risk و peril با این که مفهوم های دیگرسان ( متفاوت ) دارند همگی خطر ترجمه می شوند . فراوا با بازشناخت این ترم ها از یکدیگر، برای هر یک هموگی ویژه در پیش نهاده است .

danger = خطر
hazard = آپه ؛ خطری که می توان آن را پیش بینی کرد اما نمی توان از رخداد آن پیشگیری نمود.
peril = سیج ؛ خطر بزرگ
risk = ریسک ؛ شانس رخ دادن یک خطر

از میان واژه های پیشنهادی بالا ، « خطر » و « ریسک » فارسی نیستند . این گونه گزینش ها به روشنی بیان گر این نکته است که دکتر حیدری ملایری هرگز به دنبال سره گرایی زبانی نبوده بلکه می کوشد در چارچوب های راینال ( منطقی ) زبانیک ، فارسی را توانمندتر سازد .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۱:۵۳
مجتبی ذوالفقاری

ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی (زاده ی سال ۷۸۰ میلادی در خوارزم و درگذشته به سال ۸۵۰ میلادی) تاریخ نگار، ریاضیدان ، فیلسوف و ستاره شناس نامدار ایرانی در دوره ی عباسیان است . وی را به دلیل کارهای مهم و ارزنده اش در دانش ریاضی ، به ویژه در رشته ی جبر ، پدر جبر می دانند . جرج ساتن (تاریخ نگار علم) در کتاب خود " مقدمه ای بر تاریخ علم " سده ی نهم میلادی را « عصر خوارزمی » می نامد .

الگوریتم یک روند (Procdure) گام به گام حل مسئله (Problem - solving) است . این واژه برگرفته از از نام خوارزمی ( الخوارزمی )  است . وی بنیان گزار این شیوه در دانش بوده و آن را در نوشته های خود به کار برده است . در پارسی می توان به جای واژه یِ « الگوریتم » واژه یِ « خوارزمیک » را به کار برد . این تَرم فزون بر پارسی بودن ، یادآور نام خوارزمی بزرگ و روش نوآورانه ی وی نیز هست . از این رو شایسته است این واژه را خود به کار ببریم و به دیگران نیز پیشنهاد کنیم .



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۱
مجتبی ذوالفقاری


محمد حیدری ملایری (زاده ۱۳۲۶ ملایر) فیزیکدان و اخترشناس اهل ایران است. وی در حوزه زبان‌شناسی و گویش‌ها نیز فعالیت داشته است. یکی از دستاوردهای محمد حیدری ملایری در رابطه با جرم بیشینه ستارگان بوده است. وی همچنین به زبان‌شناسی و تاریخ نیز علاقه داشته با زبان‌های پهلوی، فارسی باستان، اوستایی، سنسکریت، یونانی، و لاتین آشنایی دارد، و درباره بیست گویش زبان فارسی تحقیق و مطالعه کرده است. محمد حیدری ملایری در رصدخانه پاریس به عنوان محقق فعالیت دارد. وی سرپرست گروهی از اختر فیزیکدانان بین‌المللی است که در خصوص پیدایش ستاره‌های پرجرم و تاثیر این ستارگان بر محیط پیرامونشان پژوهش می‌کنند. همچنین نتایج مطالعات و پژوهش‌های چند سال اخیر او بر پایه داده‌هایی است که او با به کار بردن تلسکوپ فضایی هابل، متعلق به سازمان ناسا، به‌دست آورده است. وی در سال ۱۳۶۴ خورشیدی (۱۹۸۵ میلادی) به گروه اخترشناسان رصدخانه جنوبی اروپا (ESO) که در شیلی قرار دارد، پیوست. اقامت او در شیلی ۷ سال به طول انجامید و در ضمن فعالیت‌های پژوهشی‌اش از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰، معاونت دپارتمان اخترشناسی رصدخانه اروپایی را هم به‌عهده داشت. وی همچنین مقالاتی در حوزه ستاره‌شناسی نوشته است. محمد حیدری ملایری همچنین یک واژه‌نامه چندزبانه ستاره‌شناسی نیز تالیف کرده است.


نوشته ی بالا را در ویکی پدیا بخوانید

کلیک کنید



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۲
مجتبی ذوالفقاری
زمانی (به ویژه در دهه‌های ١٣۴٠ و ١٣۵٠ خورشیدی) به این دستگاه «مغز الکترونیکی» می‌گفتند که می‌دانیم «برابر» نیست بلکه تعریف یا توصیفی با برداشت‌ها و تصورهای همان زمان است. سپس مدتی به آنها «ماشین‌های محاسب» یا «حسابگر» می‌گفتند. از پایان دهه‌ی ١٣۶٠ واژه‌ی «کامپیوتر» رواج یافت. گرچه در همان زمان «رایانه» ساخته شده بود اما کمتر در میان دانشگاهیان و کارشناسان رواج یافته بود چه برسد به میان مردم که هنوز با این دستگاه سروکار نداشتند. این برابر پیشنهادی – که فرهنگستان زبان فارسی هم آن را تصویب کرد – نام ابزار از فعل «رایانیدن» است. این فعل در پارسی میانه (پهلوی) به معنای «اداره کردن و نظم دادن» است و بر پایه‌ی برابر computer در فرانسه‌ای یعنی ordinateur به معنای «نظم‌دهنده» ساخته شده است. برخی می‌گویند در بیشتر زبان‌های دیگر این واژه به همان شکل انگلیسی به کار می‌رود  چرا در زبان پارسی برایش برابر ساخته شده است؟ اگر این کسان از پایه با برابرسازی مخالف‌اند که هیچ؛ اما اگر تنها پرسش‌شان برای این واژه است، باید گفت که مشکل کاربرد این واژه به شکلی اصلی، مشتق‌های آن است: برای نمونه، صفت computerized به صورت فرانسه‌ای «کامپیوتریزه» (!) یا حتا با همان تلفظ انگلیسی بیان می‌شود و computation هم «محاسبات» ترجمه می‌شود. این یعنی آشفتگی در زبان.  
گرچه در سال‌های اخیر در رسانه‌ها سعی بر گسترش واژه‌ی «رایانه» می‌شود اما به نظر ما این برابر نخست، دقت کافی ندارد و دوم آن که ساخت همه‌ی مشتق‌های واژه‌ی اصلی با آن آسان نیست. در ستون‌های گذشته گفته‌ایم در ساخت برابر، هم باید حالت دستوری واژه‌ی اصلی را رعایت کرد و هم توانایی صرف‌پذیری برابر پیشنهادی را سنجید و کوشید این برابر تواناییِ ساختن همه‌ی مشتق‌های واژه‌ی اصلی را داشته باشد. 
می‌دانیم نام ابزار با افزودن پسوند «ـه» به بن٢ یا حال (مضارع) فعل ساخته می‌شود، مانند «ماله» (نام ابزار از «مالیدن») اما نام فاعل با افزودن «گر» (مانند «برزگر» از «برزیدن»). در سال‌های آغازین دهه‌ی ١٣٧٠ خورشیدی دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی «رایانگر» را پیشنهاد داد که به نظر ما بهتر است زیرا هم مانند computer صفت فاعلی و بیانگر پیوستگی کار است و هم توانایی صرف بهتری دارد (رایانگراندن، رایانگرانده، رایانش، و ...).
یوسف امیری
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۲
مجتبی ذوالفقاری
کانال تلگرام فرهنگ ریشه شناختی دکتر محمد حیدری ملایری به کوشش آقای مهران سالاری راه اندازی شد . برای پیوستن به این کانال و دریافت روزانه ی واژگان فراوا بر روی پیوند زیر کلیک کنید.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۴۳
مجتبی ذوالفقاری
 

مجتبی ذوالفقاری| پالایش زبان پرسمانی است ریشه‌دار و کهن، چنان‌که ژرف‌ترین ریشه‌های آن به روزگار ساسانی و فرهنگستان(دانشگاه) جندی‌شاپور می‌رسد. نهادی که فزون بر آرمان‌های دانش گسترانه ی خود به کار واژه‌سازی و برابر یابی برای واژگان بیگانه نیز می‌پرداخت. با برآمدن خورشید اسلام و گسترش سرزمین‌های اسلامی، ایران نیز بدست "فاتحان مسلمان" افتاد. این رویداد سبب شد تا تماس ایرانیان با تازیان و به پیرو آن اندرکنش یا تعامل زبان‌های ایرانی با زبان تازی بیش‌ازپیش گردد. این رخداد زمینه‌ی دادوستد واژگانی بزرگی را در میانه‌ی این دو زبان فراهم آورد. واژگان بسیاری از هر دو زبان به زبان دیگر راه یافتند. البته این دادوستد که اکنون به اوج خود رسیده بود پیش‌تر نیز وجود داشت؛ چنان‌که پیش‌ازاین شماری از واژگان پارسی به متن قرآن راه‌یافته بودند و برخی از واژه‌های عربی نیز به متن‌های پهلوی. این دادوستد که گاه به سمت زبان پارسی یک‌سویه می‌شد بسان سیلابی ویرانگر آن را تا مرز فراموشی به‌پیش برد. تا بدان جا که از زبان پارسی چیزی جز "از"، "به"، "در" و "است" و "بود" و "شد" به جا نماند.
آری در این هنگام که همگان کاسه‌ی چه کنم چه کنم به دست گرفته بودند مرد فرهنگ‌ساز تاریخ ایران، فردوسی توسی، به پاخاست و زنگ از چهره‌ی آیینه‌ی تمام نمای فرهنگ و تاریخ ایران، زبان پارسی، زدود. پس از فردوسی، که بازگویی گستره‌ی کار بزرگش در این اندک نمی‌گنجد، جنبش‌های بسیاری با الگوگیری از او به راه افتادند که
به باور بسیاری از پژوهشگران و زبان‌شناسان، بزرگ‌ترین و اثرگذارترین جنبش پس از شاهنامه، جنبش سره گرایی بوده است. رستاخیزی که با هدف پاک‌سازی زبان پارسی از انبوهی[ازدحام] واژگان بیگانه آغاز گرفت و در روزگار ما توسط فرهنگستان‌های یکم و دوم، البته با میانه‌روی بیشتری، دنبال شد. جنبشی که سبب شد ما امروز به طیاره بگوییم هواپیما، به مطبخ بگوییم آشپزخانه، به نظمیه بگوییم شهربانی، به میزان الحراره بگوییم دماسنج، به اونیورسیته بگوییم دانشگاه و دیگران

فرهنگستان ایران که در سال 1314 بنیاد نهاده شد بسیاری واژه‌های دانشی در رشته‌های پزشکی، فیزیک، جانورشناسی، مهندسی، شیمی و زمین‌شناسی برنهاد که بیشینه‌ی آن‌ها جای‌گیر شده‌اند و به کار می‌روند. برای نمونه می‌توان از ترم‌های زیر نام برد:

آبفشان، آذرسنج، آذرین، آوند، انگل، بازتاب، بازدانگان، دم، بازدم، بافت‌شناسی، برآیند، بردار، بزرگ سیاهرگ، بسامد، بندپایان، بیگانه‌خوار، پدیداری، پرچم، تاقدیس، تخمک، چگال، دریچه، دولختی، راستا، کاسبرگ، گشتاور، گران‌روی،واگرایی، و بسیاری دیگر

بدبختانه این روند امیدوارکننده که جان تازه‌ای در کالبد فرومرده ی زبان پارسی دمیده و آن را اندکی از "بی‌تحرکی" به درآورده بود شتابی کاهنده به خود گرفت و چنان پیش رفت که بسیاری نگران بازگشت واژگانی همچون بارومطر، تحمیص، قوه اتصالیه، موازنه المیاه و میزان الثقل به زبان پارسی شدند. ازاین‌رو گروهی از دانشمندان اندیشه‌کار و میهن‌دوست، که در هر برهه‌ی تاریخ پشتیبان فرهنگ و زبان ایران بوده‌اند، دست به کوشش‌هایی پراکنده ولی سودمند زدند. بزرگانی چون دکتر محمود حسابی، دکتر فریدون جنیدی، دکتر محمد حیدری ملایری، دکتر میرجلال الدین کزازی و دیگران که کارهای ارزنده‌ی شان در توانمندی زبان پارسی و پرباری گنجینه‌ی واژگانی آن بسیار سودمند بوده است.

نکته‌ی مهم دیگر اینکه، پالایش زبان تنها ویژه‌ی زبان پارسی نبوده و نیست بلکه زبان‌های دیگری همچون عربی، چینی و حتی برخی از زبان‌های اروپایی نیز در این فراروند[process] درگیر هستند. برای نمونه در عربی به‌جای واژه‌های فوتبال، والیبال و بسکتبال برابرهایی ساخته شده و در رسانه‌های گروهی به  کار می‌رود. در زبان چینی پا را فراتر نهاده‌اند، چنان‌که به‌جای هیدروژن، اکسیژن،الکترون و بسیاری دیگر از واژه های جهانی(یعنی واژه‌هایی که در تمامی زبان‌های جهان پذیرفته‌شده‌اند) برابرهای چینی ساخته شده است. نمونه های یادشده به‌خوبی بایستگی پاسداری از زبان را بر ما روشن می‌دارد، چه آن‌که برهان های استوار بسیاری برای پاسداری از زبان وجود دارد که در آینده بدان‌ها خواهیم پرداخت.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۵
مجتبی ذوالفقاری

سره گرایی به معنای خودداری از به کار بردن واژگان بیگانه به ویژه واژه های عربی و جایگزین کردن آن ها با واژه هایِ پارسی است. ویژگی فَریست (عمده) سره گرایی، راندن واژه های عربی از زبان فارسی است آن هم تنها به دلیل عربی بودن آن واژگان. رویکردی که بر هیچ پایه ی زبانیکی استوار نیست. در برابر سره گرایی گرایش دیگری هست که می توان آن را فارسی گرایی یا پارسی گرایی نامید. دیدگاهی میانه روتر. میانه رو بدین معنا که باید به فارسی برتری داد اما نباید واژه هایِ عربی در فارسی را کنار گذاشت، چرا که این واژه ها فارسی شده اند. به ویژه اینکه ادبیات کلاسیک ایران با این واژه ها نوشته شده است. گرچه هر یک از این دو  گرایش جنبه های مثبت ویژه ی خود را دارد اما هیچکدام به پرسمان و مسئله ی بنیادی زبان فارسی نمی پردازد. در کنار این دو گرایش، گرایش سومی نیز مطرح است. پیروان این دیدگاه بر این باورند که نباید در زبان دخالت کرد. بلکه باید زبان را به حال خود رها کرد تا به گونه ای زاستاری (طبیعی) دگرگون شود و پیشرفت کند. این گرایش که سخت بوی کهنگی می دهد بسیار از واقعیت به دور است. چرا که می دانیم مفهومی به نام زبان زاستاری هستی ندارد و هیچ زبان توانمندی نیست که نتوان در آن ردپایِ دخالت هوشمندانه ی انسان را نیافت. تمامی زبان های اروپایی در پی دخالت و تصمیم دانشمندان ، نویسندگان و زبانشناسان از سده ی 17 ام به این سو به توانایی کنونی خود رسیده اند. برای نمونه زبان آلمانی زبانی است نیمه مصنوعی. زبان نروژی نوین صد در صد ساختگی (مصنوعی) است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۵
مجتبی ذوالفقاری
تبلت یا رایانه لوحی (به انگلیسی: Tablet Computer یا Tablet) یک رایانه ی قابل حمل می‌باشد که از یک تلفن همراه یا دستیار دیجیتال شخصی بزرگتر است و دارای یک صفحه لمسی است. هدف اصلی تبلت انجام امور با استفاده از تماس صفحه نمایش به جای استفاده از صفحه‌کلید است. درضمن در سازمان فرهنگ لغات ایران رایانه لوحی به جای تبلت جایگزین شده است.

ویکی پدیا


Tablet (#)
A flat slab or surface, especially one bearing or intended to bear an inscription, carving, or the like (Dictionary.com).

بر اساس تعریف بالا می توان دریافت تبلت ، در بنیاد ، به چمارِ « لوح سنگی ، سنگ تخت » است . از این روست که فرهنگستان زبان واژه ی « رایانه ی لوحی » را در برابر آن پیشنهاد کرده است . این هموگ ( معادل ) اگرچه با استفاده از روش ریشه شناسی ساخته شده ، اما دارای ایرادهایی است . نخستین ایراد طولانی بودن واژه است . بدون شک زبانور وام واژه یِ « تبلت » را به دلیل کوتاهی و روانی برخواهد گزید . ایراد دوم پارسی نبودن واژه یِ لوح است . البته شاید بتوان از دومین چشم پوشید اما نخستین ایراد را هرگز نمی توان نادیده گرفت . فراوا ( FRAA ) واژه ی « پَرنیک » را در برابر تبلت پیش می نهد . ریشه شناسی این واژه در زیر آمده است :

پرنیک ورتایی از ( Variant Of ) پَرنیخ [ دهخدا ] به چِمار " a stone or marble slab, a plane stone "

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۵۰
مجتبی ذوالفقاری

درود . قبلا به ترم واژه سازی مکانیکی برخورده بودم که آقای آشوری به کار می برند، ولی واژه سازی ماشینی نشنیده بودم. به هر روی، به کار بردن این گونه ترمها تا حدی پژوراتیو است. و میخواهد بگوید در این روش اندیشه به کار نمی رود. ولی میدانم که آقای ذوالفقاری چنین نمی اندیشد. استفاده از ریشه شناسی برای ساختن برابرهای فارسی این خوبی را دارد که کار را بر پایه و مبنایی قرار می دهد. وگرنه کار بسیار دشوار می شود. ورتنده ها چنان بسیارند که همگرایی دشوار میشود. چیزی که چیره میشود سلیقه و درآختیگی است. من پایه را ریشه شناسی قرار میدهم چون فارسی هندواروپایی است و زبانهای دهنده هند.اروپایی اند. الگوهای واژه سازی در آنها همانندند. برای استاهش بیشتر به پیشگفتار فراوا پاراگراف 3-9 بازگردید. ولی این به آن چمار نیست که این روش در همه جا پاسخگو خواهد بود. در این باره هم در آن پیشگفتار سخن گفته ام به آن بازگردید. برای نمونه analemma و cause را نمی توان با ریشه شناسی از یونانی و لاتین تزجمه کرد، ولی در باره ی cause .می توان از ریشه شناسی آلمانی استفاده کرد. در عربی هم این روش را به کار برده اند. analysis را تحلیل ترجمه کرده اند و planet را سیاره. به ایده اشاره کرده اید، ولی من برابر فارسی آن را از راه ریشه شناسی نساخته ام. مینه از مینیدن می آید به چمار اندیشیدن. اینکه واژه ها چمارهای دیگری می گیرند درست است و باید به آن توجه کرد. هر کاته را باید سنجید، مانند نمونه هایی که در بالا دادم. نباید یکی دو کاته ی استثنایی را گرفت و بر پایه ی آنها روش را در کل رد کرد. واژه ی object چمارهای بسیار گرفته. با این همه میتوان برای چمار اصلی آن از ریشه شناسی سود برد و برآخت را ساخت. افسوسمندانه بیش از این وقت ندارم در این باره بیوستاهم. امیدوارم این یادداشت کوتاه کمی روشن کننده باشد. شاد و کامروا باشید. (دکتر حیدری ملایری)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۷:۲۹
مجتبی ذوالفقاری

زبان‌های ‌اروپایی از دو چشمه آب می‌‌خورند، یونانی و لاتین. در یونانی فوسیس (فیزیک) به چمار طبیعی است. در لاتین ناتورا این چمار را دارد. فیزیک و nature در زبان‌های ‌اروپایی دو چمارِ جدا گرفته اند و آنها را نمی‌توان با هم آلِشید (عوض کرد). زاستار در برابرِ nature گذشته شده است نه در برابر فیزیک. نباید زاستار را برای فیزیک به کار برد. درآمیختنِ آنها آشفتگی و نا پرسونی به بر می‌‌آورد. راهِ حل این است که یا فیزیک را می‌‌پذیریم یا برای آن برابرِ دیگری در فارسی می‌‌یابیم.


دکتر حیدری ملایری



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۱
مجتبی ذوالفقاری

دقت و صحت واژه هایی اند که در فارسی برای ترم های precision و accuracy به کار می روند. البته بسیاری هر دو ترم precision و accuracy را دقت ترجمه می کنند که با آتانش (توجه) به تعریف آن درست نمی نماید. در پی نخست به تعریف ترم های یادشده پرداخته و  سپس هموگ (معادل) های پیشنهادی فراوا (FRAA) را برمی رسیم :

 
دقت/Precision : نرخ نزدیکی اندازه گیری های تکرار شده برای یک پدیده به یک دیگر را دقت گویند. برای نمونه اگر برآیند 5 بار اندازه گیری قطر درونی یک استوانه ی فلزی عددهایِ 24.98، 24.96، 24.98، 25 و 25 باشد می گوییم فراروند اندازه گیری از دقت خوبی برخوردار است.

صحت/accuracy : نزدیکی مقدارهای اندازه گیری شده به اندازه ی واقعی. برای نمونه اگر اندازه ی واقعی قطر درونی استوانه 25 باشد با همسنجی اندازه های بالا و عدد 25 می توانیم صحت اندازه گیری را برآورد کنیم.


نگاره ی بالا دو مفهوم Accuracy و Precision را می اُستاهد(توضیح می دهد)




فراوا تَرم هایِ پرسونش و رشمندی را در برابر Precision و Accuracy پیشنهاد می کند. در زیر به بررسی ساختِِ این دو تَرم خواهیم پرداخت :

پرسونش، پرسون واژه به واژه "cut around". بسجید با pariccheda سانسکریت (= precise, accurat definition). از پَر- "پیرامون" + سون "بریدن". سو، سون از سورانی. سان از فارسی میانه.

رشمندی، رشمند از رش + مند؛ رش از ریشه اوستایی رَز " راست، درست". بسنجید با سانسکریت رَج " قاعده، سرراست". در پارسی نو چندین جداشده از این ریشه وجود دارد. راست، راشت ( در افراشتن )، رَج، راژ، راه، ریس، رِزگ ( row ) در لری و دیگرها.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۱
مجتبی ذوالفقاری

Installation یکی از ترم هایِ پرکاربرد در دانش های گوناگون، به ویژه رایانگر و مهندسی، است. در فارسی واژه ی نصب در برابر Installation به کار می رود که فارسی نیست. «نصب» فزون بر فارسی نبودن، نرمش و پویایی لازم برای حرکت در دستگاه واژه سازی فارسی را نیز ندارد. برخی دیگر نیز، واژه های کارگذاری و برنشانی را در برابر آن پیشنهاد کرده اند. این پیشنهادها چندان پَرسون (دقیق) نیستند. برای نمونه برنشاندن هموگِ فارسی to mountاست نه Installation.

فراوا(FRAA) واژه ی درهش در برابر Installation و درهیدن در برابر to Install   را در پیش نهاده است. درهیدن از در "درون، تو" + هیدن "ستاکِ کنونِ نِ(هادن)" ساخته شده و بر روی هم به چمار «قرار دادن در» (to place in) است. نمونه هایی از کاربرد این تَرم :

دَرهشِ نرم افزار در رایانگر
درهیدنِ(نصب کردنِ) سیستم گرمایشی ساختمان



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۵
مجتبی ذوالفقاری

این ترم نزدینانه[= approximately] در تمامی دانش ها - فنی و مهندسی، زاستاری[= طبیعی ] و انسانی - کاربرد دارد. از این رو داشتنِ برابری پرسون [= دقیق ] برای آن در فارسی بایسته می نماید. فراوا واژه یِ نوفه[=Nofe] را در برابر آن پیشنهاد کرده است. پیش از بررسی ریشه شناختیِ نوفه، به تعریف آن می پردازیم.

نوفه یا نویز چیست؟
نوفه[= Noise] به هر سیگنال یا صدای ناخواسته ای گفته می شود که در راژمان یا پرگیر[= محیط ] موردنظر پریشانش[= اختلال ] پدید می آورد. برپایه ی این تعریف بوق خودروها، صدای ماشین هایِ ساختمان سازی و بسیاری دیگر، در زندگی روزانه، نوفه به شمار می روند. نوفه در دانش هایِ دیگر، هم چون الکترونیک و اخترشناسی، دارایِ ویژگی هایی است که ما در این جا به آن ها نمی پردازیم.


ریشه شناسی نوفه (#)
نوفه از پارسی نو (Mod.Pers) نوییدن " گریه کردن با صدایِ بلند، زاری"، نَویدن، ناویدن "زاری کردن"، نویه "گلایه، شکایت"، نوا "صدا، آهنگ"، (با پیشوند uz) زِنودن، زِنُو، زُنودَن "نالیدن".





۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۵
مجتبی ذوالفقاری

واژه یِ لاتین : Preposition
واژه یِ رایج در فارسی : حرف اضافه
تعریف :  حرف اضافه واژه ای است که به همراه یک نامواز [=اسم] یا فرانام [=ضمیر]، برای ارتباط دادن آن به واژه های دیگر، به کار می رود.
پیشنهادِ فراوا : پیشهِل

ریشه شناسی واژه یِ پیشنهادی (#)
پیشهل از پیش = pre + هِل، هلیدن، هِشتن "قرار دادن" = leap



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۲
مجتبی ذوالفقاری

یکی از درآیه هایِ تازه یِ فراوا (#)


belong

پرگتیدن   pargetidan  


1) (With preposition to) To be the property of.
2) (With preposition to) o be a part or adjunct of.

M.E. belongen, from be- intensive prefix, + longen "to go," from O.E. langian "pertain to, to go along with;" akin to Du. belangen, Ger. belangen; of unknown origin.

Pargetidan, literally "to surround, to relate with" (on the model of L. pertinere "pertain," Skt. parigraha- "surrounding; relation to"), from parget "to hold, seize, take around," from par- "around," → peri-, + get "to take, sieze," as in Tâleši gate "to take," Târi gata, Sorxeyi, Lâsgardi, Semnâni, Šâhmerzâdi -git- "take, seize," variants of gereftan "take, hold," → concept.



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۰
مجتبی ذوالفقاری

در همه ی زبان ها برای صرفه جویی در نوشتن و جلوگیری از سِتبر شدن فرهنگ نامه ها و کتاب ها، گاه به جای نوشتن یک واژه، گزیده ای از آن را به کار می برند. به این گزیده ها « کوتاهنوشت » می گویند. برای نمونه در فارسی « ن.ک. » کوتاهنوشتِ وتپار (عبارت) «نگاه کنید» است. فراوا نیز از این ابزار کارآمد بهره مند است. در پی گزارش کوتاهنوشت هایِ فراوا آمده است. هم چنین می توانید به پیشگفتار آن بنگرید. با دانستن این کوتاهنوشت ها به آسانی می توانید اُستاهش (توضیح) هایِ ریشه شناختی واژگان را دریابید.

کوته نوشت

 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷
مجتبی ذوالفقاری

بیشتر زبان شناسان واژه یِ «برق» را عربی می دانند و واژه یِ «کَهربا» را برایِ آن در پیش می نهند. با این همه، دیدگاه دکتر محمد حیدری ملایری در فراوا چیز دیگری است. ایشان برق را یک واژه ی پارسی می دانند که در زبان هایِ عربی و عبری (Barak = روشن) نیز به کار می رود. به بخشی از درآیه یِ واژه یِ برق آتانش (توجه) کنید:


Barq, Pers. term, used also in Ar. and Hebrew (barak "lightening");


راهنمایی : Pers کوتاهنوشت واژه یِ پارسی و Ar نیز کوتاهنوشت واژه یِ عربی است.


وَرتاهایی (the variants) از این تَرم در پارسی و گویش هایِ آن وجود دارد. ورق (varq)، بَرخ (barx)، بَلک (balk) در پارسی؛ بِلَک (belak) در لارستانی؛ بِلک (belk) در تَبری، لاهیجانی، سمنانی و سنگِسری؛ وَل (val) در گیلکی؛ بِلِیز (beleyz) در لُری؛ بیلِسِه (bilese) در کُردی؛ پالک (pâlk) در تُخاریان. هم چنین می توان پی جویِ ریشه ی آن را در زبان های باستانی ایران  بود. در پارسی نو/ میانه « بیر/ bir » به چِمارِ «روشن»؛ نیز پارسی میانه « بَراه /  brâh » به چمارِ « درخشش، شکوه »، نیز پارسی میانه « br'z » به چمارِ « درخشیدن، تابه، پرتو »؛ پارسی نو بَراز (barâz) به چمارِ « زیبایی، ظرافت »؛ اوستایی « brāz » به چمارِ « درخشیدن، پرتو، شکوه »، نیز اوستایی « brazāiti  » به چمارِ « می درخشد »؛ بسنجید با سنسکریتِ « bhrāj » به چمارِ « درخشیدن، پرتو، شکوه »، نیز سنسکریت « bhrajate » به چمارِ « می درخشد »؛ یونانی « phlegein » به چمارِ « سوختن »؛ لاتینِ « fulgere » به چمارِ « درخشیدن »،نیز لاتین « fulmen » به چِمار « برق » و لاتین «  flagrare » به چمارِ « شعله کشیدن، سوختگی ».


با آتانش به ریشه شناسیِ بالا می توان به پارسی بودن واژه ی برق بی گمان شد. در فراوا از این ترم جداشده هایِ بسیاری ساخته شده است. به چند نمونه ی زیر آتانش (توجه) کنید:


برقراه در برابر circuit، مداری که در آن برق جریان دارد. مدار الکتریکی.
نابرق در برابر dielectric
برفی
دربرابر  electric
برق
، برقا- دربرابر electro
برقاتوانیک، برقاتوانا
در برابر electrodynamic
برقامغناتی
دربرابر electromagnetic
برقران
دربرابر  electromotive
برق نما
دربرابر electroscope، ابزاری که با آن برق دار بودن جسم ها را مشخص می کنند.
برق ایستا دربرابر
electrostatic
برق ایستاییک
دربرابر electrostatics
برقانزار
دربرابر electroweak
شید-برقی، نور-برقی 
دربرابر photoelectric

پی نوشت : کهربا هموگ پارسی ترم amber است.


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۴
مجتبی ذوالفقاری

پروفسور محمد حیدری‌‌ملایری - یکی از راه‌های ساختن برابر برای مفهومی بیگانه، بررسی ریشه‌شناسی آن مفهوم است. این روش بسیار سودمند است و در بیش از ۹۰ درسد موردها کارگر می‌افتد. البته هم‌چنین به میزان شناخت واژه‌ساز از آن مفهوم و نیز از ریشه‌شناسی در زبان‌های آغاز و فرجام بستگی دارد. این روش را فرهنگستان یکم به شیوه‌ای گسترده به کار برده است. نمونه‌ها: آذرسنج، انگل‌شناسی، اژدرافکن، بادسنج، باستان‌شناسی، بندپایان، بی‌سران، پارینه‌سنگی، پرتونگاری، پنجه‌گرگیان، تک‌لپه، چینه‌شناسی، درشتخوار، دگردیسی، رویان‌شناسی، ریزبین، ریزخوار، زمین‌شناسی، زیست‌شناسی، فرازیاب، فشارنگار، کان‌شناسی، کوهزایی، گیاه‌شناسی، نم‌سنج، واگرایی و دیگرها. گروه دکتر مصاحب هم، چنین روشی را دنبال کرده است: آب‌پخشان، بَسپار، بادنگاشت، پیشین‌رود، پوش‌سنگ، تراگذر، تختان، ته‌تراز، تک‌گانی، تل‌سنگ، خودگانی، دگروار، دگرگانی، دماسنج، زیست‌کُره، سنگین‌کُره، سنگ‌بستر، سیاخاک، نقشه‌نگاری، شورگن، کوردره، گردچال، واچرخه، موج‌نگاری، هملرز، همشید، همپار، یختاب.

 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۱
مجتبی ذوالفقاری

پروفسور محمد حیدری‌‌ملایریدر ساختن برابر برای مفهوم‌های بیگانه، بنیادی‌ترین و مهم‌ترین نکته، درست فهمیدن آن مفهوم است. نه تنها باید آن مفهوم را کاملاً شناخت بلکه باید جداشده‌های گوناگون آن را هم در دانش‌های دیگر بررسید تا برداشتی همه‌جانبه از آن مفهوم داشت.



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۶
مجتبی ذوالفقاری



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۰
مجتبی ذوالفقاری

متا



۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۸
مجتبی ذوالفقاری

وام واژه ها، واژه هایی اند که از یک زبان به زبان دیگر راه می یابند. برای نمونه واژگانی چون تلفن، اتم، استحضار، محاصره، اتوبان، سماور و بسیاری دیگر در فارسی وام واژه اند. وام گرفتن واژه های ذاتی، چنان چه با خود جداشده هایشان را نیاورند و یا بر پایه ی قانون های زبانیکِ زبان مقصد صرف شوند، پراسه (مسئله) ای به دنبال نخواهد داشت. تَرم هایی چون یون، فضا و قطب نمونه هایی از این دست هستند. فضا و قطب هیچ جداشده ای را با خود به زبان فارسی نیاورده اند. یون نیز پس از ورود به خوبی در دستگاه صرفی آن حل شده و تَرم هایِ یونیدن، یونش، یونگر، یوننده، یونیده، وایونش و یون سپهر با استفاده از آن ساخته شده است. با این که این واژه ها در زبان فارسی خطری برای آن به شمار نمی روند، همان گونه که سدها واژه ی فرانسوی در انگلیسی آسیبی به آن نرسانده اند، حس پارسی گرایی و نیز نیاز به زبانی یکدست و پرسون (دقیق) سبب می شود این واژگان نیز تا آن جا که شدنی است جای خود را به تَرم هایِ پارسی بدهند. گفتیم تا آن جا که شدنی است، یعنی نباید جایگزینی وام واژه ها با واژه های پارسی از پَرسونی، سادگی و زیبایی زبان بکاهد. برای نمونه در فارسی هموگ (معادل) پرسونی برای واژه های یون و اتم نداریم. از این رو با سپاک به (with respect to) آن چه که پیشتر گفته شد می توانیم این تَرم ها را فارسی بدانیم و از آن در فارسی جداشده هایی بسازیم. دکتر محمد حیدری ملایری در فراوا همواره اصل پیش-گفته را پاس داشته اند و تا آن جا که شدنی بوده است برای وام واژه ها، هموگ های فارسی در پیش نهاده اند. با این حال درسد پایینی از واژگان در فراوا - با آن که ما آن ها را فارسی به شمار می آوریم - خاستگاه فارسی ندارند. در زیر شماری از وام واژه های فراوا آمده است.

- صفر، قطب، یون، اتم، مولکول، فضا، ناحیه، عدد، جرم، وزن، تصویر، کاتالوگ، مرکز، حد، موج، طول، حساب، محل، شعاع، افق، قانون، زاویه، دایره، حالت، هیپر(پیشوند)، هیدور(پیشوند)، هاله، حلقه، حس، درجه، عمر، عدسی، ساعت، شمع، فصل، نقطه، مغناتیس، اسید، قلیایی، قطر، خطر، اسطرلاب، بطری، مخروط، مُد، مُدل، سن، عصر، مدار، صدف، رادار، رادیان، قفل، حوضه، حباب، ماگما، بحث، خلاء، لحظه، حنجره، حلق، ماتریس، جت، سیاره، جو، سیارک، شهاب، کوانتوم، فیزیک، الکترون، پروتون، سانسور، جدول، سری -





۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۳
مجتبی ذوالفقاری

ما به association می گوییم «انجمن» که فارسی است و برای دسته و گروه انسانی خوب است. ولی اگر بخواهیم بگوییم چیزی را با چیز دیگری اسوسیه می کنیم(مثلا در ذهن) دیگر نمی توانیم انجمن را به کار بریم. واژه ی روشنی هم برایش نداریم (در اخترشناسی هم این تَرم معنای خاصی دارد). هم چنین، فعل associate یعنی «ربط دادن دو یا چند چیز با هم» را چه کنیم؟ در لاتین این واژه از ستاک -soc «باهم بودن» می آید که society هم از آن است. از پورواهند-و-اروپایی sckw «دنبال کردن، باهم بودن»، که اوستایی آن «هَچ، هَخ، هَش» است. بخش نخست واژه ی باستان «هخامنش» (به معنای دوستِ اندیشه) هم از این ریشه است. همچنان که حرف اضافه ی «از» در فارسی.
پیشنهاد من این است اگر از ریشه ی ایرانی هَز به معنای با هم بودن استفاده کنیم، خواهیم داشت : آهزیدن=associat، آهزش association، آهزشی=associative، آهزندگی=associativity، واهَزیدن=dssociate، واهَزش=dssociation، هَزانه=society



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۹
مجتبی ذوالفقاری

«پوروا-» پیشنهاد دکتر محمد حیدری ملایری در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک(فراوا) در برابر proto است . این واژه از پوریو (poryo) در زبان پارسی میانه و پوروا در پارسی کهن می آید و به معنایِ «شکل نخستین» است. پوروا و proto هم ریشه اند.

نمونه هایی از کاربرد پوروا (#)
پوروا-هند-و-اروپایی
به جایِ Proto-Indo-European - پوروا-بَند به جایِ Protocol - پوروا-زبان به جایِ proto-language - پوروا-ستاره به جایِ protostar

برای اَزدایش (اطلاع) بیستر به درآیه ی پوروا- بنگرید.




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۲
مجتبی ذوالفقاری

#

نظرتان درباره ی ایرانیانی که می شناسید، منظورم بیشتر جوانان ایرانی است چه در اینجا و چه ایران چیست؟ آنها را از نظر گرایش و توانایی چگونه برآورد می کنید؟

پرسش شما بسیار گسترده است و نمی توانم به آن پاسخ همه جانبه بدهم. برخی از جوانانی که با آن ها در تماسم انگیزه های خوشبینی اند. آن ها نیاز به توانمندسازی فارسی را دریافته اند و برای آن می کوشند. برای نمونه، برگه های اینترنتی برپا کرده اند و با کاربران درباره ی زبان فارسی صحبت می کنند. این جوانان هم در ایران اند و هم بیرون از ایران. این گونه فعالیت ها بسیاری از وقت آنان را می گیرد. بله، این جوانان براستی علاقه مندند و اهمیت زبان و فرهنگ را درک کرده اند و این باعث دلگرمی من است.


دکتر حیدری ملایری



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۲
مجتبی ذوالفقاری