یوسف امیری
1 - پرسش های شما به محض دریافت برای دکتر حیدری ملایری فرستاده می شود . پاسخ ها نیز به محض دریافت در این نشانی قرار گرفته یا برایتان ایمیل می شود .
2 - با آتانش ( توجه ) به انبوه پرسش هایی که هر روز برای استاد فرستاده می شود برای دریافت پاسخ پرسش خود شکیبا باشید .
3 - از مطرح کردن پرسش هایی که با موضوع کاریِ دکتر حیدری ملایری ارتباطی ندارند خودداری نمایید .
4 - دکتر حیدری ملایری فزون بر کامل سازی فراوا در چند پروژه ی اخترشناسی دیگر نیز فعالیت می کنند . از این رو باز هم توصیه می کنیم برای دریافت پاسخ پرسش های خود شکیبا باشید .
با سپاس
پارسی |
گونه |
لاتین |
پارسی |
گونه |
لاتین |
-آت | پسوند | -ate | -یی، -پذیر |
پسوند |
able, -ble, -ible |
ا-، ان-؛ بی-؛ نا- | پیشوند | a- | - آسا |
پسوند | -aceous |
انسان- | پیشوند | anthropo- | -ای، -ور، -مند | پسوند |
-al |
پاد- |
پیشوند | anti-, ant- | -آل* | پسوند | -al |
-ایک | پسوند |
-ics |
-اگی، -ایگی، -آیی | پسوند | -ance |
پرا-، پارا- |
پیشوند | para- | -یی |
پسوند | -ar |
پوروا- |
پیشوند | proto- | -ی | پسوند | -ary |
« خطر » یکی از ترم هایِ پُرکاربرد در زبان فارسی است . این واژه گاه به اشتباه در برابر چندین تَرم لاتین به کار می رود . برای نمونه در فارسی ، واژه های danger ، hazard ، risk و peril با این که مفهوم های دیگرسان ( متفاوت ) دارند همگی خطر ترجمه می شوند . فراوا با بازشناخت این ترم ها از یکدیگر، برای هر یک هموگی ویژه در پیش نهاده است .
danger = خطر
hazard = آپه ؛ خطری که می توان آن را پیش بینی کرد اما نمی توان از رخداد آن پیشگیری نمود.
peril = سیج ؛ خطر بزرگ
risk = ریسک ؛ شانس رخ دادن یک خطر
از میان واژه های پیشنهادی بالا ، « خطر » و « ریسک » فارسی نیستند . این گونه گزینش ها به روشنی بیان گر این نکته است که دکتر حیدری ملایری هرگز به دنبال سره گرایی زبانی نبوده بلکه می کوشد در چارچوب های راینال ( منطقی ) زبانیک ، فارسی را توانمندتر سازد .
ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی (زاده ی سال ۷۸۰ میلادی در خوارزم و درگذشته به سال ۸۵۰ میلادی) تاریخ نگار، ریاضیدان ، فیلسوف و ستاره شناس نامدار ایرانی در دوره ی عباسیان است . وی را به دلیل کارهای مهم و ارزنده اش در دانش ریاضی ، به ویژه در رشته ی جبر ، پدر جبر می دانند . جرج ساتن (تاریخ نگار علم) در کتاب خود " مقدمه ای بر تاریخ علم " سده ی نهم میلادی را « عصر خوارزمی » می نامد .
الگوریتم یک روند (Procdure) گام به گام حل مسئله (Problem - solving) است . این واژه برگرفته از از نام خوارزمی ( الخوارزمی ) است . وی بنیان
گزار این شیوه در دانش بوده و آن را در نوشته های خود به کار برده است . در پارسی می توان به جای واژه یِ « الگوریتم » واژه یِ « خوارزمیک » را به کار برد . این تَرم فزون بر پارسی بودن ، یادآور نام خوارزمی بزرگ و روش نوآورانه ی وی نیز هست . از این رو شایسته است این واژه را خود به کار ببریم و به دیگران نیز پیشنهاد کنیم .
محمد حیدری ملایری (زاده ۱۳۲۶ ملایر) فیزیکدان و اخترشناس اهل ایران است. وی در حوزه زبانشناسی و گویشها نیز فعالیت داشته است. یکی از دستاوردهای محمد حیدری ملایری در رابطه با جرم بیشینه ستارگان بوده است. وی همچنین به زبانشناسی و تاریخ نیز علاقه داشته با زبانهای پهلوی، فارسی باستان، اوستایی، سنسکریت، یونانی، و لاتین آشنایی دارد، و درباره بیست گویش زبان فارسی تحقیق و مطالعه کرده است. محمد حیدری ملایری در رصدخانه پاریس به عنوان محقق فعالیت دارد. وی سرپرست گروهی از اختر فیزیکدانان بینالمللی است که در خصوص پیدایش ستارههای پرجرم و تاثیر این ستارگان بر محیط پیرامونشان پژوهش میکنند. همچنین نتایج مطالعات و پژوهشهای چند سال اخیر او بر پایه دادههایی است که او با به کار بردن تلسکوپ فضایی هابل، متعلق به سازمان ناسا، بهدست آورده است. وی در سال ۱۳۶۴ خورشیدی (۱۹۸۵ میلادی) به گروه اخترشناسان رصدخانه جنوبی اروپا (ESO) که در شیلی قرار دارد، پیوست. اقامت او در شیلی ۷ سال به طول انجامید و در ضمن فعالیتهای پژوهشیاش از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰، معاونت دپارتمان اخترشناسی رصدخانه اروپایی را هم بهعهده داشت. وی همچنین مقالاتی در حوزه ستارهشناسی نوشته است. محمد حیدری ملایری همچنین یک واژهنامه چندزبانه ستارهشناسی نیز تالیف کرده است.
نوشته ی بالا را در ویکی پدیا بخوانید
مجتبی ذوالفقاری| پالایش زبان پرسمانی است ریشهدار و کهن، چنانکه ژرفترین
ریشههای آن به روزگار ساسانی و فرهنگستان(دانشگاه) جندیشاپور میرسد. نهادی که
فزون بر آرمانهای دانش گسترانه ی خود به کار واژهسازی و برابر یابی برای واژگان
بیگانه نیز میپرداخت. با برآمدن خورشید اسلام و گسترش سرزمینهای اسلامی، ایران
نیز بدست "فاتحان مسلمان" افتاد. این رویداد سبب شد تا تماس ایرانیان با
تازیان و به پیرو آن اندرکنش یا تعامل زبانهای ایرانی با زبان تازی بیشازپیش
گردد. این رخداد زمینهی دادوستد واژگانی بزرگی را در میانهی این دو زبان فراهم
آورد. واژگان بسیاری از هر دو زبان به زبان دیگر راه یافتند. البته این دادوستد که
اکنون به اوج خود رسیده بود پیشتر نیز وجود داشت؛ چنانکه پیشازاین شماری از
واژگان پارسی به متن قرآن راهیافته بودند و برخی از واژههای عربی نیز به متنهای
پهلوی. این دادوستد که گاه به سمت زبان پارسی یکسویه میشد بسان سیلابی ویرانگر آن
را تا مرز فراموشی بهپیش برد. تا بدان جا که از زبان پارسی چیزی جز
"از"، "به"، "در" و "است" و
"بود" و "شد" به جا نماند.
آری در این هنگام که همگان کاسهی چه کنم چه کنم به دست گرفته بودند مرد فرهنگساز
تاریخ ایران، فردوسی توسی، به پاخاست و زنگ از چهرهی آیینهی تمام نمای فرهنگ و
تاریخ ایران، زبان پارسی، زدود. پس از فردوسی، که بازگویی گسترهی کار بزرگش در
این اندک نمیگنجد، جنبشهای بسیاری با الگوگیری از او به راه افتادند که
به باور بسیاری از پژوهشگران و زبانشناسان، بزرگترین و اثرگذارترین جنبش پس از
شاهنامه، جنبش سره گرایی بوده است. رستاخیزی که با هدف پاکسازی زبان پارسی از
انبوهی[ازدحام] واژگان بیگانه آغاز گرفت و در روزگار ما توسط فرهنگستانهای یکم و
دوم، البته با میانهروی بیشتری، دنبال شد. جنبشی که سبب شد ما امروز به طیاره
بگوییم هواپیما، به مطبخ بگوییم آشپزخانه، به نظمیه بگوییم شهربانی، به میزان
الحراره بگوییم دماسنج، به اونیورسیته بگوییم دانشگاه و دیگران
فرهنگستان ایران که در سال 1314 بنیاد نهاده شد بسیاری واژههای دانشی در رشتههای پزشکی، فیزیک، جانورشناسی، مهندسی، شیمی و زمینشناسی برنهاد که بیشینهی آنها جایگیر شدهاند و به کار میروند. برای نمونه میتوان از ترمهای زیر نام برد:
آبفشان، آذرسنج، آذرین، آوند، انگل، بازتاب، بازدانگان، دم، بازدم، بافتشناسی، برآیند، بردار، بزرگ سیاهرگ، بسامد، بندپایان، بیگانهخوار، پدیداری، پرچم، تاقدیس، تخمک، چگال، دریچه، دولختی، راستا، کاسبرگ، گشتاور، گرانروی،واگرایی، و بسیاری دیگر
بدبختانه این روند امیدوارکننده که جان تازهای در کالبد
فرومرده ی زبان پارسی دمیده و آن را اندکی از "بیتحرکی" به درآورده بود
شتابی کاهنده به خود گرفت و چنان پیش رفت که بسیاری نگران بازگشت واژگانی همچون
بارومطر، تحمیص، قوه اتصالیه، موازنه المیاه و میزان الثقل به زبان پارسی شدند.
ازاینرو گروهی از دانشمندان اندیشهکار و میهندوست، که در هر برههی تاریخ
پشتیبان فرهنگ و زبان ایران بودهاند، دست به کوششهایی پراکنده ولی سودمند زدند.
بزرگانی چون دکتر محمود حسابی، دکتر فریدون جنیدی، دکتر محمد حیدری ملایری، دکتر
میرجلال الدین کزازی و دیگران که کارهای ارزندهی شان در توانمندی زبان پارسی و
پرباری گنجینهی واژگانی آن بسیار سودمند بوده است.
نکتهی مهم دیگر اینکه، پالایش زبان تنها ویژهی زبان پارسی
نبوده و نیست بلکه زبانهای دیگری همچون عربی، چینی و حتی برخی از زبانهای
اروپایی نیز در این فراروند[process] درگیر هستند.
برای نمونه در عربی بهجای واژههای فوتبال، والیبال و بسکتبال برابرهایی ساخته
شده و در رسانههای گروهی به کار میرود.
در زبان چینی پا را فراتر نهادهاند، چنانکه بهجای هیدروژن، اکسیژن،الکترون و
بسیاری دیگر از واژه های جهانی(یعنی واژههایی که در تمامی زبانهای جهان پذیرفتهشدهاند)
برابرهای چینی ساخته شده است. نمونه های یادشده
بهخوبی بایستگی پاسداری از زبان را بر ما روشن میدارد، چه آنکه برهان های
استوار بسیاری برای پاسداری از زبان وجود دارد که در آینده بدانها خواهیم پرداخت.
سره گرایی به معنای خودداری از به کار بردن
واژگان بیگانه به ویژه واژه های عربی و جایگزین کردن آن ها با واژه هایِ پارسی است.
ویژگی فَریست (عمده) سره گرایی، راندن واژه های عربی از زبان فارسی است آن هم تنها
به دلیل عربی بودن آن واژگان. رویکردی که بر هیچ پایه ی زبانیکی استوار نیست. در
برابر سره گرایی گرایش دیگری هست که می توان آن را فارسی گرایی یا پارسی گرایی
نامید. دیدگاهی میانه روتر. میانه رو بدین معنا که باید به فارسی برتری داد اما
نباید واژه هایِ عربی در فارسی را کنار گذاشت، چرا که این واژه ها فارسی شده اند.
به ویژه اینکه ادبیات کلاسیک ایران با این واژه ها نوشته شده است. گرچه هر یک از
این دو گرایش جنبه های مثبت ویژه ی خود را
دارد اما هیچکدام به پرسمان و مسئله ی بنیادی زبان فارسی نمی پردازد. در کنار این دو گرایش، گرایش سومی نیز مطرح است. پیروان این
دیدگاه بر این باورند که نباید در زبان دخالت کرد. بلکه باید زبان را به حال خود
رها کرد تا به گونه ای زاستاری (طبیعی) دگرگون شود و پیشرفت کند. این گرایش که سخت
بوی کهنگی می دهد بسیار از واقعیت به دور است. چرا که می دانیم مفهومی به نام زبان
زاستاری هستی ندارد و هیچ زبان توانمندی نیست که نتوان در آن ردپایِ دخالت
هوشمندانه ی انسان را نیافت. تمامی زبان های اروپایی در پی دخالت و تصمیم
دانشمندان ، نویسندگان و زبانشناسان از سده ی 17 ام به این سو به توانایی کنونی
خود رسیده اند. برای نمونه زبان آلمانی زبانی است نیمه مصنوعی. زبان نروژی نوین صد
در صد ساختگی (مصنوعی) است.