رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

اخترشناس و اخترفیزیکدان نپاهشگاه پاریس

رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

اخترشناس و اخترفیزیکدان نپاهشگاه پاریس

مشخصات بلاگ
رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

دکتر محمّد حیدری ملایری ، اخترفیزیکدانِ ایرانی نِپاهشگاه پاریس یکی از دانشمندان سرشناس جهانی در رشته هایِ اخترفیزیک و اخترشناسی ست. کشف ها و دستاوردهایِ ایشان شناخته ی دانشمندان و پژوهشگران جهان است . دکتر حیدری ملایری فزون بر اخترشناسی و اخترفیزیک فعالیت های گسترده ای در زمینه ی واژه سازی علمی فارسی و زبان شناسی دارند . دستاورد این فعالیت ها فراوا ( فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک ) است . در این فرهنگ سه زبانه ، زبان فارسی هم پایِ دو زبان تراز یک جهان ، فرانسه و انگلیسی ، به پیش می رود . دلیل این هم پایی که نشان دهنده ی توان زبان پارسی است پدیدآوردن راژمانی ( راژمان = سیستم ) گسترده از وندها و ستاک ها ، بهره گیری از زبان های مادر فارسی و نیز بهره گیری از گویش های ایرانی است . به زبان دیگر ، دکتر حیدری ملایری در فرهنگ خود توانایی زبان پارسی را به اثبات رسانده است . این وبلاگ نخستین و تنها رسانه ی پارسی زبان دکتر حیدری ملایری است . در واقع این بلوگ دالان ارتباطی دوستداران دکتر حیدری ملایری با ایشان است . تازه ترین وِتار ( مقاله ) های ایشان ، متن سخنرانی ها و ... در این مکان نشر داده خواهند شد .

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
نباید گمان کرد که تنها در زبان فارسی واژه‌های علمی و فنی نیاز به تعریف دارند. این نیاز در همه‌ زبان‌ها هست، وگرنه در کتاب‌های علمی و دانشگاهی به هر زبان دیگر (انگلیسی، فرانسه‌ای، آلمانی، ...) هر واژه یا اصطلاح فنی نخست تعریف نمی‌شد و منظور نویسنده از آن واژه توضیح داده نمی‌شد. در زبان‌های اروپایی این نکته پذیرفته شده است که اگر کسی متنی در زمینه‌ای علمی می‌خواند، باید انتظار داشته باشد که واژه‌ها و اصطلاح‌های تازه ببیند یا واژه‌های آشنا در مفهوم‌ها و کاربردهای تازه به کار رفته باشند. اما در زبان فارسی چنین نیست و انتظار آن است که هر کسی با هر پیشینه‌ آموزشی وقتی مطلبی علمی می‌خوانند همه‌ی واژه‌ها و معناها برایشان آشنا باشند، در صورتی که یادگیری مفهوم تازه بی‌یادگیری واژه‌ی تازه معنا ندارد. بسیاری از کسانی که این شرط را مطرح می‌کنند، گمان می‌کنند اصطلاح‌های علمی انگلیسی برای تمام انگلیسی‌زبانان با هر پیشینه‌ی علمی نیاز به توضیح ندارند. 
عین‌القضات همدانی، نویسنده‌ی بزرگ ایرانی (زاده: ۴٩٢ ق/کشته: ۵٢۵ ق) نزدیک به هزار سال پیش می‌نویسد: «اسامی بر معانی توان نهاد. و هر قومی را حاجت است به نظر کردن به معانیی، که دیگران را حاجت نیست». بنابراین در زمینه‌های علمی و فنی نباید انتظار داشت که واژگان فنی و ویژسته (تخصصی) همه‌فهم باشند زیرا واژگان ویژسته نمادهایی برای مفهوم‌های ویژسته‌اند. باید به یاد داشت که در زمینه‌ دانش، مردم باید دنباله‌رو دانشمندان و دانشوران باشند نه برعکس.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

پیش از این، از میان واژگان بیگانه، واژه‌ی فرانسه‌ای «مارک» (marque) برای بیان این مفهوم به کار می‌رفت. رواج بیش از حد این واژه‌ی انگلیسی در زبان فارسی، به نظر من از دیدگاه زبانی، نشانگر دست کم سه نکته است: یک) گویا برخی تازه این مفهوم را «کشف» کرده‌اند و خبر ندارند که brand در انگلیسی همان است که در فرانسه‌ای بدان marque می‌گویند. دوم) غالب شدن زبان انگلیسی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی سبب شده واژه‌ی brand از marque رواج بیشتری بیابد و عده‌ای در ایران گمان کنند که این دو با هم فرق دارند. و سوم) به نظر آنان brand مفهومی است «ترجمه‌ناپذیر» و «با مارک فرق دارد!» در حالی که این هر دو واژه نمادهایی برای یک مفهوم اند. به قول شاه نعمت‌الله ولی «یک مُسمّا دان و اسما صد هزار». 

با جست‌وجویی در اینترنت به چند صفحه برخوردم که بی هیچ مدرک و سند معتبری، تعریف‌هایی از خود درآورده و ادعا کرده بودند که brand با marque فرق دارد. در حالی که با نگاه به هر فرهنگ معتبر انگلیسی به فرانسه‌ای (یا ایتالیایی و اسپانیایی) خواهند دید که این دو واژه به یک مفهوم اشاره می‌کنند. در کتاب‌های معتبر بازاریابی به زبان فرانسه‌ای هم همین برابری دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که آنان marque را با نشان بازرگانی یا logo اشتباه گرفته‌اند. واژه‌ی انگلیسی brand به معنای «داغ» و از نظر ریشه‌شناسی با burn (سوختن / سوزاندن) هم‌ریشه است. این واژه همان است که دامداران برای بازشناسی و متفاوت‌سازی دام‌های خود از دیگران به کار می‌برند یا در گذشته برای مجازات جنایتکاران هم به کار می‌رفته است. مفهوم «متفاوت‌سازی» این واژه در زبان انگلیسی از سده‌ی نوزدهم به کالاهای بازرگانی هم اعمال شد و از سده‌ی بیستم هم گسترش بیشتری یافته است. پیشنهاد دکتر محمد حیدری ملایری، اخترشناس و اخترفیزیکدان ایرانی و داتار (نویسنده‌ی) «فرهنگ ریشه‌شناختی اخترفیزیک و اخترشناسی» برای brand «داژ» است که گونه‌ی دیگری از واژه‌ی «داغ» است و می‌توان از آن فعل و صرف‌های دیگر را هم ساخت. 
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۸
مجتبی ذوالفقاری

ریشه شناسی (#)

ریشه شناسی دانش مطالعه و بررسی یِ خاستگاه و ریشه ی واژه ها، فرگشت آن ها در طول زمان و جستجوی پیوند آن ها با واژه های هم ریشه در زبان های خویشاوند است. به سخن دیگر ریشه شناسی ابزاری است برای پی بردن به دیسه های کهن واژگان و معنی نخستینِ آن ها ... برای بارگیری ویدئوی «ریشه شناسی عامیانه یا من درآوَردی» بر روی پیوند زیر کلیک کنید.




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۳
مجتبی ذوالفقاری

اَپا (#)

پیشوندی است به چِمار دور، دور از، بیرون از
اپا در اوستایی و فارسی باستان به دیسه ی apâ می باشد و در برابر apo انگلیسی کاربرد دارد.

نمونه.
اپافامیدن(اپا+فام+یدن = to apochromatize)، اپامرکز(apocenter)، اپاکانون(اپا+کانون = apofocus).


اپی (#)

پیشوندی است به چِمار رویِ، در، کنار، افزون بر، به سویِ
اَپی در اوستا و فارسی باستان به دیسه ی api/apiy می باشد و در برابر epi انگلیسی کاربرد دارد.

نمونه.
اپی چرخه(epicycle)، اپی ریخت مندی(epimorphism)، اپی زایش (epigenesis).

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۵۷
مجتبی ذوالفقاری

رِفُرم در فارسی «اصلاح» ترجمه شده است، حال آن که دامنه ی معنایی گسترده تری دارد. رفرم می تواند مثبت یا منفی باشد، در حالی که اصلاح از صلاح و صلح می آید و به معنای رفرمی است که مثبت و سازنده است. فراوا(FRAA) واژه ی «بازدیسی» را در برابر رفرم پیش نهاد می کند. بازدیسی یعنی دیسش دوباره که می تواند سازنده یا ویرانگر باشد. اصلاح نیز – که به معنای رفرم یا بازدیسی مثبت و سازنده است – می تواند «بهدیسی» ترجمه شود.



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۴۰
مجتبی ذوالفقاری

در فارسی، روشن فکر در برابر intellectual به کار می رود. intellectual کسی است که با اندیشه و فکر خود کار می کند، در برابرِ  کارگر که با بازوی خود. هموگ(معادل) درست و پَرسون(دقیق) این واژه در فارسی، «اندیشه کار» است که مفهوم آن را به بهتر و درست تر می رساند. در واقع «روشن فکر» خود گونه ای اندیشه کار است. چرا که اندیشه کار می تواند روشن اندیش (روشن فکر) یا تاریک اندیش باشد.


برگرفته از سخنرانی دکتر جیدری ملایری


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۷
مجتبی ذوالفقاری

در زبان‌های اروپایی به آن terminology می‌گویند، ساخته شده از term و –logy (-شناسی). term یعنی «واژه‌ای که معنایش محدود یا معین است.» در واقع معنای بنیادی این واژه «حدّ، مرز، حدّ زمانی، موعد» است. در ذهن اروپایی «ترم» با «تعیین‌کردن» همراه می‌شود؛ چون «تعیین‌کردن» هم از همین واژه ساخته شده است: determine در اصل به معنای «تعیین‌کردن حدّ، مرزنهادن» است.

واژه‌ی عربی «اصطلاح» که در زبان پارسی به کار می‌رود در اصل به معنای «با هم صلح‌کردن» است و آن ظرفیت‌های معنایی ترمینولوژی را ندارد. به طور کلی، «اصطلاح» معادل بهتری است برای idiom یا locution. به همین سبب در فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک، واژه‌ی پارسی «تَرم» (tarm) پیشنهاد شده که هم‌ریشه است با term و در تارم (طارم) هم دیده می‌شود که معنای اصلی آن «حد، مرز، دیواره؛ چوبی که مرز (میان زمین‌ها) را نشان می‌دهد؛ چوب، چوبدست» است. این را هم بیفزاییم که واژه‌ی terminologie را نخستین بار ریاضیدان و فیلسوف یَسوعی فرانسوی «ایو ماری آندره» (Yves Marie André) در سال‌های پیش از ١٧۶۴ م. / ١١۴٣ خ. (دوران کریم‌خان زند)، ساخت. جالب است بدانید که این واژه دورگه است یعنی بخش نخست آن لاتین است و بخش دوم آن یونانی.



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۹
مجتبی ذوالفقاری

واژه‌سازی در پارسی از همان الگوهایی استفاده می‌کند که در زبان‌های هندواروپایی به کار می‌روند و واژه‌های مشترک میان پارسی و زبان‌های اروپایی فراوان‌اند. همچنین باید دانست که این زبانِ علمیِ بسیار توانمند اروپایی که در واقع زبانی است ساختگی، برآیند کار و کوشش دانشوران و زبان‌شناسان اروپایی در طی چند سده است. به این نکته در بالا اشاره کردیم. پارسی نیز می‌تواند همان راه را، شاید حتا راحت‌تر، با نیاکانش برود؛ زیرا می‌تواند از یافته‌های اخیر زبانیک سود ببرد.

برای نمونه، هم‌اکنون برای هر سه پیشوند pro-، extra-، ultra- و گاه super- (اَبَر) در پارسی «فرا-» به کار می‌رود. «فرا-» برابر درست pro- است و نباید آن را در موردهای دیگر به کار برد. معادل‌هایی که در فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی-اخترفیزیک برای پیشوندهای گفته شده به کار می‌روند عبارتند از: «اُستر-» برای extra- و «اولتر-» برای ultra- که با بررسی زبان‌های نیاکان پارسی و گویش‌ها ساخته شده‌اند.


محمد حیدری ملایری


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۷
مجتبی ذوالفقاری

مشکل در این نیست که پارسی از زبان‌های دیگر واژه‌هایی بگیرد. هیچ ‌یک از زبان‌های بزرگ، سَره و پاک نیستند و خواستن زبان سَره خنده‌آور است. برای مثال انگلیسی، صدها واژه از فرانسه و دیگر زبان‌ها به وام گرفته است. ولی همه‌ی این واژه‌ها با پیروی از دستور زبان انگلیسی، انگلیسی شده‌‌اند. تصور کنید که زبان انگلیسی چه اندازه پیچیده و ناکارآمد می‌شد اگر وام‌واژه‌های فرانسه که فراوان هم هستند، از دستور زبان خود پیروی می‌کردند. اسم‌ها، جنس مونث و مذکر خود را حفظ می‌کردند، مشتق‌های فعلی به صورت فرانسه به کار می‌رفتند. بیچاره زبان پارسی، سده‌ها با چنین وضعی روبرو بود و هنوز هست. نه تنها وام‌واژه‌های عربی با دستور خود به کار می‌روند بلکه گاه واژه‌های پارسی نیز با دستور عربی صرف می‌شوند و باید از قاعده‌های عربی پیروی کنند و چنین چیزی در سال‌های گذسته بیشتر شده است (دهه‌ی مبارکه؛ پرونده‌ی مختومه؛ مهر، ممهور؛ کلاه، مکلا؛ استاد، اساتید)! در نتیجه، کم‌کم پارسی دچار فلج شده بود؛ چون وام‌واژه‌های بی‌شمار عربی هر یک گروهی از مشتق‌های خود را به همراه می‌آوردند.


دکتر حیدری ملایری


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۶
مجتبی ذوالفقاری

یادداشتی از دکتر حیدری ملایری در پیوند با واژه ی شَوَند (#)

کسروی شَوَند را برای "علت" به کار می‌‌برد، که در برخی‌ فرهنگ‌های کلاسیک چون برهانِ قاطع آمده است، وَرتایِ آن شَوِه است. دهخدا هیچ نمونه‌ای کاربردی در بافه‌های ادبی‌ نمی‌‌دهد. ریشه ی آن روشن نیست. شاید با شدن همریشه باشد. پَراسهِ )مساله ی) این واژه تنها ناشناخته بودنِ ریشه‌اش نیست. چندان توانیک نیست و با آن نمی‌‌توان جدا شده‌های کارآمد ساخت. همچنین بَر‌هَم‌افت (انطباق( دارد با کَروازِ (فعل) (می‌)شَوَند که در پارسی‌ بسیار به کار می‌‌رود. وختی که کسروی این واژه را به کار برد، راهِ حلِ بهتری نمی‌‌توانست پیدا کند. رایَن= دلیل



 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۴
مجتبی ذوالفقاری

گفتگویی متفاوت با محمد حیدری ملایری
فیزیکدان و اخترشناس
و تلاشگری دلسوز برای باروری و مانایی زبان و فرهنگ ایران
گفتگوکننده : شاهرخ احکامی


کمی هم لطفا، درباره ی فرهنگ سه زبانه ای که نوشته اید، صحبت کنید.

یکی از هدف های عمده ی این فرهنگ توضیح دقیق مفهوم های اخترشناسی و اخترفیزیک است. روی سخن آن با اخترشناسان و اخترفیزیکدانان، همچنین با دانشجویان این رشته ها، با اخترشناسان دوستکار(آماتور) و نیز زبانشناسان است. به ویژه آنان که با ریشه شناسی زبان های هند-و-اروپایی و بخش ایرانی آن سروکار دارند. زبان اصلی این فرهنگ انگلیسی است. ولی برابرهای مفهوم ها را به دو زبان دیگر هم بدست می دهد. به فرانسه و فارسی. بدین ترتیب کوشش شده که فارسی هم پا به پای انگلیسی و فرانسه و جلوتر از بسیاری زبان های دیگر مفهوم های بسیار پیشرفته ی اخترشناسی و اخترفیزیک را بیان کند. یک ویژگی این اثر این است که نخستین فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک است که تاکنون پدید آمده، همچنین دربردارنده ی پرشمارترین واژگان اخترشناسی است. با بیش از 11000 درآیه در حال حاضر، از آنجا که اخترشناسی با دانش های دیکر بستگی نزدیک دارد. بسیاری از درآیه های این فرهنگ را مفهوم های فیزیک، ریاضی، زمین شناسی، هواشناسی، و حتا فلسفی تشکیل می دهند. فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک به صورت پایگاه داده ها سازمان یافته و در اینترنت در دسترس همگان است.

www.dictionary.obspm.fr

خواننده می تواند با استفاده از امکان جست و جو به دنبال مفهوم ها بگردد (به انگلیسی یا فارسی) و با کلیک کردن از مفهومی به مفهوم دیگری برود و توضیح های بیشتری دریافت کند. از این رو جنبه ی آموزشگری این اثر هم بسیار مهم است. هر کس می تواند در اینترنت در هر صفحه ای که هست، بی آن که آن صفحه را ترک کند، با کلیک کردن بر واژه ای که می خواهد به فرهنگ من رجوع کند. کافی نرم افزار رایگانی را که توضیحش در پیشگفتار فرهنگ آمده بارگیری کند.
به دلیل هایی که در اینجا به آن ها نمی پردازیم این فرهنگ مورد توجه جامعه ی جهانی اخترشناسی قرار گرفته و پروژه های تازه ای برای بهره برداری از آن و گسترشش در جریان اند. گروهی اخترفیزیکدان، با سرپرستی من، روی این فرهنگ کار می کنند و این اثر به فرهنگ اتحادیه ی جهانی اخترشناسی تبدیل می شود. ترجمه ی آن به زبان های دیگر پیش بینی شده، نخست به اسپانیایی! روس ها هم علاقه نشان داده اند.
آن چه مربوط می شود به معادل های فارسی، بیشتر آن ها پیشنهادهای من هستند. ولی همه ی توضیح های لازم درباره ی نحوه ی ساختن آن ها و ریشه شناسی دقیق داده شده تا دیگران همه ی اطلاعات لازم را درباره ی آن ها داشته باشند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۵
مجتبی ذوالفقاری

شکی نیست که زبان‌های خارجی، به ویژه انگلیسی، باید بخش جدایی‌ناپذیری از آموزش در میان مردم پارسی زبان باشد و پژوهشگران ایرانی باید بتوانند نتیجه‌ی کارهایشان را به زبان انگلیسی منتشر کنند. اما باید این امکان را هم داشته باشند که اگر خواستند، بتوانند به زبان پارسی هم بنویسند و با مردم نامتخصص پارسی زبان نیز ارتباط برقرار کنند. پراکندن دانش در میان همگان بخش والایی از فعالیت‌های پژوهشگر به شمار می‌رود. از نظر تاریخی، زبان پارسی تجربه‌ی ناگواری را در شرایط مشابهی در گذشته داشته است، زمانی که دانشوران ایرانی به عربی می‌نوشتند. بنابراین خردمندانه نیست که همان تجربه‌ی غم‌انگیر را یک بار دیگر با زبان انگلیسی تکرار کنیم. از اینها گذشته، چه کسی می‌تواند ضمانت کند که انگلیسی برای همیشه زبان اصلی علمی باقی بماند؟ در گذشته چند سده‌ای لاتین زبان دانش و فلسفه بود. چندی بعد زبان فرانسه موقعیت غالب را داشت. و که می‌داند شاید در چند دهه‌ی دیگر زبان‌ چینی یا اسپانیایی چیرگی یابد؟ به هر حال، بخردانه آن است که زبان پارسی بتواند روی پای خود بایستد.

دکتر محمد حیدری ملایری


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۶
مجتبی ذوالفقاری

وام گرفتن واژه‌های ذاتی که با خود جداشده‌هایشان را نمی‌آورند مشکلی نیست و می‌توان آنها را پذیرفت وقتی کاربرد گسترده داشته باشند. در این صورت این وام‌واژه‌ها پارسی به حساب می‌آیند. بدین معنا که همه‌ی قاعده‌های زبان پارسی بر آنها اعمال می‌شوند. با این حال، به خاطر وجود حس پارسی‌گرایی در میان ایرانیان و همچنین نیاز به اصلاح و ارتقای زبان پارسی، این گرایش نیز وجود دارد که این وام‌واژه‌ها نیز جای خود را به واژه‌های پارسی بدهند. برای نمونه، وام‌واژه‌ی «لغت» را در نظر بگیرید که خود عربیده‌ی logos یونانی است. این واژه غیر از شکل جمع عربی‌اش، یعنی «لغات»، و صفت‌اش، یعنی «لُغَوی»، هیچ جداشده‌ی عربی دیگری در پارسی ندارد. ولی در چند شکل دورگه مانند «لغت‌نامه» و «لغت‌ساز» و «لغت‌سازی» نیز به کار رفته است. با این حال، چند دهه‌ای است که «لغت» کم کم میدان را خالی کرده و جای خود را به «واژه»ی پارسی می‌دهد (در پارسی میانه vâcak، از اوستایی -vaccah، از ریشه‌ی -vak، بسنجید با سانسکریت -vacas، لاتین vox و vocare، یونانی ops وepos و پوروا-هند-و-اروپایی -wek* «سخن گقتن»). حتا مردم عادی و نویسندگانی که چندان در پارسی‌گویی پیش‌تاز نیستند نیز به گستردگی از «واژه» استفاده می‌کنند. در ترجیح دادن «واژه» بر «لغت» نمی‌توان جنبه‌های زیباشناختی را نایده گرفت.

زیربند ۷ - ۳ پیشگفتار فراوا


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۱۱
مجتبی ذوالفقاری

این فرهنگ همه‌ی اصطلاح‌های علمی اندرنفانی (andar-nafâni) رشته‌های فیزیک، اخترشناسی، اخترفیزیک، و شیمی را می‌پذیرد. برای مثال آنها که به ذره‌های بنیادی مربوط می‌شوند (پروتون، الکترون، نوترون، بوسون، فرمیون، کوآرک و دیگرها) و نیز آنهایی که در نگره‌ی ابرهمامونی (abar-hamâmuni = supersymmetry) پیش‌بینی شده‌اند (گراویتینو، فوتینو، زینو، وینو، و دیگرها). همین اصل درباره‌ی نامگذاری‌های شیمی نیز برقرار است. این فرهنگ نام‌گذاری «اتحادیه‌ی جهانی اخترشناسی» برای برآخت‌های (barâxt = object) اخترشناختی را نیز به کار می‌برد، مانند نام سیارک‌ها، ماهواره‌های سیاره‌ها، اُسترسیاره‌ها، و دیگرها. همین طور، نام‌های ستاره‌هایی را که عربی هستند ولی در همه‌ی زبان‌های اروپایی به کار می‌روند می‌پذیرد . برعکس در نام‌های صورت‌های فلکی به جای شکل عربی مخدوش شخصیت‌های استوره‌ای یونانی از دیسه‌ی اصلی یونانی آن نام‌ها استفاده می‌کند (کفئوس به جای قیفاووس، پرسئوس به جای برساووس، و دیگرها).

زیربند ۶ - ۳ پیشگفتار فراوا




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۰۶
مجتبی ذوالفقاری

در پاسخ به این نقد که «کم‌نگری به واژه‌های جاافتاده از خرده‌هایی است که می‌توان به استاد حیدری ملایری گرفت»


زیربند ۳- ۱۶ از پیشگفتار فراوا :     

خردمندانه نیست که برای مفهوم‌هایی که در گذشته به درستی به پارسی ترجمه شده‌اند معادل‌های جدید بسازیم. و افسوس‌انگیز است که معادل‌های خوبی را که دیگران ساخته‌اند نادیده بگیریم. به منظور دستیابی به پیشنهادهای دیگران، ما نخست کتاب‌نگاری مناسبی از کارهای منتشر شده به زبان پارسی فراهم کرده‌ایم (نگاه کنید به بخش بازبردها). پذیرفتن آن واژه‌های مناسب همچنین به معنای ارجگذاری به تلاش‌های دیگران است. بر این باوریم که ما مجاز نیستیم یافته‌های پیشین را نادیده بگیریم، اما خود را آزاد احساس می کنیم که پس از تجزیه و تحلیل کافی آنها معادل‌ها را بپذیریم یا رد کنیم. همان طور که در بالا گفته شد، درباره‌ی اصطلاح‌های پیشنهادی دیگران بررسی انتقادی انجام داده‌ایم و آنهایی را برگزیده‌ایم که با استانده‌های این فرهنگ سازگارند. افزون بر این، به منظور دوری از آشفتگی از دادن تعریف جدید به اصطلاح‌هایی که پیشتر دیگران به کار برده‌اند خودداری کرده‌ایم.



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۵۴
مجتبی ذوالفقاری

cause به معنای «علت»، که ریشه‌ی آن شناخته نیست. برابر آلمانی آن die Ursache تشکیل شده از -ur «آغارین، نخستین» + die Sache «چیز، ماده». از آنجا که این واژه مفهومی بنیادین است باید برابر پارسی داشته باشد. بنابراین ما واژه ی «بُنار» (bonâr) را پیش می‌نهیم، از «بُن» (بنیاد، پایه، ریشه) + «آر» از ریشه‌ی اوستایی -ar «به حرکت آوردن، جنبیدن، رفتن»، در سانسکریت: -ir «به جنبش آوردن، راندن، آشوباندن، رفتن». بسنجید با ar در گویش تبری «جنبش، حرکت»؛ ریشه‌ی پوروا-هند-و-اروپایی: -er* «حرکت کردن، به حرکت انداختن». معنای لفظی بُنار: «حرکت اصلی، انگیزه‌ی آغارین».


از پیشگفتار فراوا


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

«برافزایش» معادل خوبی برای accretion - که مفهوم مهمی در اخترفیزیک است - به نظر نمی‌رسد. این اصطلاح، که برخی آن را به کار می‌برند، و تشکیل شده از پیشوند «بر» + «افزایش»، به سادگی به معنای «افزایش یافتن» است. حال آنکه «افزایش» عادی‌ترین معادل پارسی برای addition است (چه در ریاضی چه غیر آن). به سخنی دیگر «برافزایش» برابر بسیار پیش‌پاافتاده‌ای است برای آن مفهوم مهم، به ویژه آنکه «افرایش» کاربردهای بسیار دیگری هم دارد. می‌بینید که در اینجا مسئله بر سر پارسی یا بیگانه بودن نیست. «برافزایش» پارسی است، ولی برابر خوبی نیست. فرهنگ حاضر برای مفهوم accretion معادل «فربال» را پیشنهاد می‌کند که تشکیل شده از پیشوند «فر» نشانگر فراوانی و افزایش + «بال» از فعل «بالیدن» یعنی «رشد کردن». همچنین فربال و فربالیدن در ساخت مشتق‌های مربوط کارآتر هستند. برای ازدایش بیشتر نگاه کنید به درآیه‌ی «accretion» در همین فرهنگ.


از پیشگفتار فراوا


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۳
مجتبی ذوالفقاری

واژه‌ی scale به معنای «چیزی درجه‌بندی شده به ویژه برای اندازه‌گیری؛ رشته‌ای از نشانه‌ها یا نقطه‌ها با فاصله‌های معین برای اندازه‌گیری کمیتی (مانند ارتفاع جیوه در دماسنج)؛ مقیاس». این واژه‌ی انگلیسی از scala در لاتین به معنای «نردبان، پلکان» می‌آید که همریشه است با scandere «بالا رفتن». برای یافتن برابر پارسی از آلمانی‌ استفاده کرده‌ایم. Maßstab در آلمانی تشکیل شده از Mass «اندازه» + Stab «چوب، ترکه، چوبدست». واژه‌ی پارسی پیشنهادی ما «مَرپِل» (marpel) است گرفته شده از «مر» در پارسی میانه و نوین به معنای «شمار، اندازه»، از ریشه‌ی اوستایی -mar «شمردن، به یاد آوردن» ( بسنجید با سانسکریت -smr «به یاد آوردن»، smarati «به یاد می‌آورد»، لاتین memor و memoria، یونانی mermera و martyr «شاهد») + پِل (pel) «چوب، تکه چوب، چوب کوچک». در این واژه می‌توان «پل» را کوتاه‌شده‌ی «پله» نیز دانست.


از پیشگفتار فراوا



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۶
مجتبی ذوالفقاری

صد سالی است که پارسی نوین می‌کوشد افزارهای لازم را برای توان‌بخشی خود در بیان مفهوم‌های علمی و فنی به دست آورَد. افزون بر این، در چند دهه‌ی گذشته، پیشرفت‌های بسیاری در زمینه‌های زبانیک، تَرم‌شناسی، ریشه‌شناسی، ارتباطات و دیگر دانش‌ها روی داده‌اند. بنابراین، فرهنگستان زبان و ادب باید بتواند این پیشرفت‌ها و تجربه‌ها را به کار گیرد و کارآمدتر از همتاهای پیشین خود در توانمندسازی پارسی بکوشد، اما می‌بینیم که در عمل حتا به پیشرفتگی فرهنگستان یکم در بهسازی زبان پارسی نیست. گویی که در روزگار پیش از فرهنگستان یکم زندگی می‌کند و از آن پیشرفت‌ها بی‌خبر است. فرهنگستان کنونی به دلیل‌های ایدئولوژیک و سیاسی آن چنان که باید پارسی را پاس نمی‌دارد. فرهنگستان یکم پارسی را بر عربی ترجیح می‌داد تا سازوکارهای واژه‌سازی در پارسی جان بگیرند. فرهنگستان زبان و ادب به این نکته بی‌اعتنا است. به عنوان مثال، «نجوم» را بر «اخترشناسی» ترجیح می‌دهد، حال آنکه واژه‌ی «اخترشناس» در پارسی پیشینه‌ای بس کهن دارد و فردوسی بارها آن را به کار برده است (به هر کشوری گرد کن بخردان/ ز اخترشناسان و از موبدان). واژه‌ی «اخترشناس» می‌تواند حتا از فردوسی هم پیشین‌تر باشد، هر چند که در متن‌های بازمانده از پارسی میانه دیده نمی‌شود. در آن متن‌ها، بیشتر «اخترآمار، اخترمار، ستاره‌شمار» به کار می‌روند. اخترشناسی با زبان عربی به فرهنگ ایران وارد نشده است و ایرانیان سده‌ها پیش از اسلام در این دانش سررشته‌ی بسیار داشته‌اند. بنابراین من هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای برای برتری دادن واژه‌ی «نجوم» بر «اخترشناسی» نمی‌بینم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۷
مجتبی ذوالفقاری

برای دریافتِ وِتار(مقاله) «نقدی بر فرهنگ اصطلاحات علمی» به قلم دکتر حیدری ملایری در دیسار(فورمت) پی.دی.اف بر روی پیوند زیر کلیک نمایید.




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۴
مجتبی ذوالفقاری

دانش از مفهومها ساخته شده و مفهوم با «تَرم» [=اصطلاح] بیان میشود. دانشها و فلسفههای نوین همگی در بستر زبانهای اروپایی پدید آمدهاند و در اصل با واژههای این زبانها (بیشتر انگلیسی، فرانسه، و آلمانی) بیان میشوند. برای فهمیدن این دانشها شناختن تَرمهای آنها بایسته است، خواه به زبان اصلی، خواه به زبان فارسی. در جایی دیگر آروزیدهایم [=استدلال کردهایم] که فارسی میتواند و باید بتواند تَرمهای دانشهای نوین را به زبان خود بیان کند (در اینجا به گسترش این موضوع نمیپردازیم). نیاز به گفتن ندارد که گزینشِ برابرِ مناسب برای هر ترم نیازمند این است که همهی جنبههای زبانی و دانشی مفهومی را که تَرم نمایندهی آن است خوب بشناسیم.

در این یادداشت کوتاه به مفهوم information میپردازیم که موضوع اصلی نگره [=نظریه]ی اطلاعات است. این نگره شاخهای است از ریاضیات کاربردی، مهندسی برق، بیوانفورماتیک (زیست-ازداییک) و دانش رایانگر (computer science). در این نگره، اطلاعات کمیتی است که میتوان آن را اندازه گرفت. برای اندازهگیری اطلاعات از مفهوم درگاشت (entropy) استفاده میکنند که مبحثی است در گرماتوانیک (ترمودینامیک). افزار ریاضی لازم برای مطالعهی نگرهی اطلاعات حساب احتمال و آمار است.

در زبان انگلیسی واژهی information اسم مصدر فعل to inform است که نخست به معنا و ریشهی آن میپردازیم.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

شناخت نور


نوشته ی پشت جلد (#)

«شناخت نور» به زبانی ساده شما را با عادیترین و اسرارآمیزترین چیز زندگی، یعنی نور، آشنا می سازد. نظریه هایی را که از کهنترین زمانها درباره ی نور ابراز شده بازگو می کند تا به نظریه ی کوانتوم پلانک می رسد.


در این کتاب مطالب زیر مورد بحث قرار می گیرند:

ساختمان خورشید؛ بزرگترین چشمه ی نور ما؛ سرعت نور و راههای اندازه گیری آن؛ شکست و بازتاب نور؛ عدسی؛ تلسکوپ و میکروسکوپ؛ پرتوهای دیدنی و نادیدنی؛ طیف الکترومانیتیک؛ چشم؛ نور سرد؛ رادار؛ و بسیاری چیزهای دیگر.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۱
مجتبی ذوالفقاری


یادداشتی از دکتر محمد حیدری ملایری (#)

من کارم در تَرم شناسی دانشیک است. ترم شناسی بر روش و به کارگیریِ راژمان مندانه نِهاده شده است. زبان دانشیک اروپایی (انگلیسی، فرانسه، آلمانی و دیگرها) از سده یِ هفدهم به بعد با به کار گرفتنِ این گونه ویژگی ها ساخته شده است. در آن زمان در اروپا هم به دانشمندان انتقاد می کردند که می خواهند زبان را ماشینی کنند و زبانِ زیبایِ ادبی را از میان بردارند. زبان زیبای ادبی، خوشبختانه، از میان نرفت و زبان بسیار توانایِ دانشیک پدید آمد که بی آن اندیشه پیشرفت نمی کند.
کوشش من هم برای دیسیدن چِنین زبانِ ترم شناختیِ توانایی در پارسی است. بیش از 90 درسد واژه هایی که در فراوا(FRAA) آمده اند تَرم هایِ دانشیک هستند.
یکی از بهترین روش هایِ ساختن هموگِ پارسی برای تَرم هایِ اروپایی استفاده از ریشه شناسی است. این روش از دیرباز به کار رفته است و مسلمانان هم واژه هایِ تحلیل، منطق، لایتجزا و دیگرها را با این روش از یونانی ترجمه کردند.
باید دانست که این روش گاه در زبان یونانی و لاتین پاسخ نمی دهد. در این صورت می توان از ریشه شناسی در زبان هایِ دیگر(مثلا آلمانی) استفاده کرد. بنگرید به پیشگفتار فراوا(FRAA) برایِ اُستاهِش(توضیح) بیشتر.
ما پدیدآورنده ی بِگِرت(مفهوم) نیستیم و آن ها را از زبان هایِ اروپایی می گیریم. از این رو باید تا آن جا که می شود خود را به خاستگاه و ریشه ی آن ترم اروپایی نزدیک نگاه داشت، تا بتوان جداشده هایی را که در زبان هایِ اروپایی در آینده برای آن بگرت ها ساخته خواهند شد به زاستاری ترین روش به پارسی برگرداند.
اگر پایه را بر ریشه و خاستگاهِ ترم هایِ اروپایی نگذاریم کار بسیار بسیار دشوار خواهد شد. چون باید همه ی این بگرت ها را از هیچ پدید آورد.



دکتر محمد حیدری ملایری



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۸
مجتبی ذوالفقاری

فرهنگِ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک که در پیِ به کوتاهی فَراوا خوانده خواهد شد همان گونه که از نامش برمی آید فرهنگی است که با تکیه بر ریشه شناسی واژگان به پیشنهاد هموگ(معادل) های پارسی می پردازد. گزینش این روش برای واژه سازی دستِ کم زاییده ی دو واقعیت است. نخست اینکه فارسی همچون انگلیسی، فرانسه و آلمانی یک زبانِ آریایی یا هند-و-اروپایی است. از این رو ما نیز می توانیم با پارسی همان کاری را انجام دهیم که اروپاییان با زبان خود کردند. زبان شناسان و دانشمندان اروپایی برای اینکه ترم دانشی با واژه های عادی اشتباه نشود به سراغ زبان های باستانی خود یعنی لاتین و حتا یونانی، که هرگز زبان مردمی و همگانی اروپا نبوده، رفتند. ستاکی را از لاتین یا یونانی می گرفتند و برپایه ی آن مفهوم هایی را که می خواستند می ساختند. ما نیز می توانیم این تجربه را با زبان های باستانی خود یعنی پارسی باستان، پهلوی و اوستا تکرار کنیم. دوم اینکه شیوه های به کار رفته در واژه سازی پارسی تا به امروز ناکارآمد بوده اند، به دیگر سخن روش های پیشین بیشتر «مورد-درمانی» بوده اند تا درمان ریشه ای پراسه(مسئله) های ترم شناختی آن. بدین سان پُر بیراه نیست اگر بگوییم با پافشاری بر روش های ناکارا و فرسوده ی گذشته، پارسی هرگز نمی تواند در برابر سیلاب واژگانی که هر روزه در دانش های گوناگون زاده می شوند بایستد. تجربه نشان می دهد این روش ها پاسخگو نیستند و می بایست چاره ای بنیادین اندیشید. چاره ی کار در پی ریزی راژمانی(سیستمی) کارامد و توانا از وندها و ستاک ها است. ابزاری که بتواند به یاری قالب های از-پیش-طراحی شده ای، در کوتاه ترین زمان پس از خودنمایی تَرم های بیگانه، هموگی پرسون(دقیق) و زیبا برای آن بسازد. شاید اگر پارسی در گذشته یک چنین راژمانی می داشت بسیاری از واژه های اروپایی هرگز نمی توانستند بدان راه یابند.
آن چه که امروز دکتر حیدری ملایری انجام می دهد پیروی از شیوه ای است که پارسی سخت بدان نیازمند است. فراوا دستاورد پای بندی ایشان به این شیوه است. فرهنگی که می توان آن را نمایشی از توانمندی های زبانیک پارسی دانست. البته پرژَن(نقد) هایی هم از سوی برخی زبان شناسان بر این شیوه و نیز بر ساز-و-کار فراوا وارد است. چیزی که نقدکنندگان  به آن «واژه سازی ماشینی» می گویند. پاسخ این گروه بیش-و-کم در بالا آمد. نقد یا پَرژَن دیگر به این شیوه «ساختِ هموگ های پارسی برای واژگانی است که در گذر زمان چِمار اصلی خود را از دست داده و چِمار(معنی) دیگری پذیرفته اند». یک نمونه واژه ی اتم که در زبان یونانی به چِمار «تجزیه ناپذیر» است. اگر بخواهیم با ریشه شناسی برای آن برابری بسازیم آن تَرم پارسی می بایست حامل و بُردار مفهوم «تجزیه ناپذیری» باشد. در حالی که دانش
امروزی نشان داده که اتم خود از هسته و الکترون دیسیده(تشکیل شده) و به بیان دیگر «تجزیه پذیر» است. اما آیا این شیوه ی واژه سازی - دستِ کم در مورد واژگانی هم چون اتم که مفهوم نخستین خود را از دست داده اند - درست و پذیرفتنی است؟ پرسشی که پاسخ آن را در آینده ای نه چندان دور در همین بلوگ منتشر خواهیم کرد.

مجتبی ذوالفقاری

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۳
مجتبی ذوالفقاری

گفتاری از دکتر محمد حیدری ملایری اخترفیزیک دان نِپاهشگاه(رصدخانه) پارسی درباره ی پسوند «ایک» در پارسی. برای بارگیری این ویدئو بر روی پیوند زیر کلیک کنید.




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۰
مجتبی ذوالفقاری

پیشگفتار فراوا (#)

... همچنین باید از میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، زبان‌شناس، داننده‌ی چندین زبان، منطق‌دان ریاضی‌، و هنرمند نقاش یاد کرد. ایشان نخستین کسی است که پژوهش جامعی در زمینه‌ی دشواری‌های گوناگون اصطلاح‌شناسی پارسی کرده است و راژمانی از وندها بر پایه‌ی مدل یونانی و لاتین ساخته است. وی همچنین با ترجمه‌ی کتاب Organon «ارغنون» یا «منطق» ارستو از یونانی به پارسی و نیز ترجمه‌ی Kritik der reinen Vernunft «سنجش خرد ناب» نوشته‌ی ایمانوئل کانت از آلمانی به پارسی سهمی بسزا در گشودن راهی تازه در اصطلاح‌شناسی فلسفی داشته است.




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۲
مجتبی ذوالفقاری

گفتگویی متفاوت با محمد حیدری ملایری
فیزیکدان و اخترشناس
و تلاشگری دلسوز برای باروری و مانایی زبان و فرهنگ ایران
گفتگوکننده : شاهرخ احکامی



نخست کمی درباره ی رشته ی تخصصی خود صحبت کنید.

رشته ام اخترفیزیک است. یعنی بخشی از فیزیک که ستارگان، کهکشان ها و گیتی را مطالعه می کند. تخصصم بوجود آمدن ستاره هاست. ستاره ها درون ابرهایی از گاز و غبار کیهانی به وجود می آیند. خورشید ما یک ستاره ی عادی است. ما نحوه ی به وجود آمدن این گونه ستارگان را می دانیم، ولی ستارگانی هستند بسیار تابان تر و بزرگ تر از خورشید. با جرمی دست کم ده برابر خورشید. این گونه ستارگان را «ستارگان پرجرم» می نامند.


ستارگان پرجرم؟ لطفا توضیح بدهید.

جرم میزان ماده ای است که ستاره را تشکیل می دهد. این ماده بیش از 90 درصدش هیدروژن است که فراوان ترین عنصر شیمیایی گیتی(یونیورس) است. وقتی جرم ستاره ای که در حال تشکیل است زیاد باشد، پدیده هایی را باید به حساب آورد که کار را دشوار می کند. یعنی ما هنوز درست نمی دانیم که ستارگان پرجرم چگونه هست می شوند و این نکته پیامدهای مهمی برای پژوهش در بسیاری بخش های اخترفیزیک دارد. من درباره ی پدیدآمدن و فرگشت(تحول) این ستارگان و تاثیر آن ها بر محیط شان پژوهش می کنم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۶
مجتبی ذوالفقاری
باید دانست که ایرانیان در طول تاریخ زبان فارسی چندان اهمیتی به تدوین دستور زبان فارسی نداده اند و چنان که باید به پرورش، توان بخشی، نگاهداری و بازدیسی آن نپرداخته اند. این باورنکردنی است که زبان های توانایی چون یونانی، لاتین، سانسکریت و اوستایی از آغاز و یکباره با این توانایی ها پا به عرصه ی وجود گذاشته باشند. چون می دانیم که زبان انسان های آغازین از شمار کمی واژه و آواهایی که از گلو بیرون می آمده تشکیل می شده است. این زبان ها در طول سده ها پرورده و تواناتر شده اند. هیچ زبانی از آغاز همه ی توانایی های خود را ندارد. توانایی را گویندگان با نهادن قانون های دستوری هر چه اندیشمندانه تر و گسترش واژگان پدید می آورند ... برای دریافت این ویدئوی ارزشمند بر روی پیوند زیر کلیک کنید :




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷
مجتبی ذوالفقاری
وندها: پیشوندها و پسوندها ابزارهای مهمی برای واژه‌سازی در اصطلاح‌شناسی زبان‌های هند-و-اروپایی هستند. اگرچه پارسی وندهای پرشماری دارد اما بسیاری از آنها به طور سنتی کمتر به کار رفته‌اند. بر پایه‌ی کارهای پیشین دیگران و پژوهش‌های خود نویسنده در این زمینه، این فرهنگ وندها را به گستردگی به کار می‌گیرد و خود چند وند تازه به راژمان وندهای پارسی می‌افزاید.(گزاره ی 11-3 پیشگفتار فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک)/ در زیر وندهای به کار رفته در فراوا (فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک) آمده است.

جدول شماره ی یک

پارسی
گونه لاتین
پارسی
گونه لاتین
-آت پسوند -ate -یی، -پذیر
پسوند
able, -ble, -ible
ا-، ان-؛ بی-؛ نا- پیشوند a- - آسا
پسوند -aceous
انسان- پیشوند anthropo- -ای، -ور، -مند پسوند
-al
پاد-
پیشوند anti-, ant- -آل* پسوند -al
 -ایک پسوند


-ics
   

-اگی، -ایگی، -آیی پسوند -ance
پرا-، پارا-
پیشوند para- -یی  
پسوند -ar
پوروا-
پیشوند proto- ی- پسوند -ary


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۵
مجتبی ذوالفقاری

راژمان (râžmân) برابر system در زبانهای اروپایی. واژه‌ی اروپایی گرفته شده است از لاتین systema «آراست، ترتیب» از یونانی systema «با هم آراسته»، از -syn (همریشه با) «هم-» + ستاک histanai (همریشه با) «ایستاندن»، ریشه‌ی پوروا-هند-و-‌اروپایی -sta* «ایستادن». راژمان از راژ، از اوستایی -raz، فارسی باستان -rad «آراستن، نظم دادن» + پسوند اسم‌ساز -مان که در واژه‌های سازمان، ساختمان، زایمان، چایمان و دیگرها به کار رفته. این واژهای اوستایی و فارسی باستان همریشه‌اند با سانسکریت -raj «فرمان راندن، اداره کردن، هدایت کردن»، یونانی oregein «گستردن»، لاتین rego «راه بردن»، پوروا-هند-و-‌اروپایی -reg* «راست رفتن، راست کردن». در فارسی نوین شمار بسیاری واژه از -raz و -rad می‌آیند: راست، آراستن، راشت (افراشتن)، رج، رژ، رژه، رده، راده، ردیف؟، (در قمی) رچ rec «ردیف، رده،» (در لری) رزگ rezg «ردیف، صف»، ریس، ریسه، رسته، رای (در آرایش، رایانه، رایانگر)، و دیگرها.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۰
مجتبی ذوالفقاری
نپاهش (nepâheš) برابر رصد و observation. واژه‌ی اروپایی از لاتین observationem «پاسداری، پاس، نگاهداری»، از observare «پاس‌داشتن، پاییدن، نگاه‌داشتن»، از -ob «بر، به» + servare «پاییدن، نگاه‌داشتن». نپاهش از پیشوند -ne و ستاک فعلی پاه-. پیشوند -ne، که در واژه‌های فارسی نگاه، نشستن، نهفتن، نفرین برجا مانده از فارسی باستان و اوستایی -ni می‌آید ( ارمنی -ni، ایرلندی کهن -ne، ایسلندی کهن -nidhr، آلمانی -nieder، پوروا-هند-و-‌اروپایی -ni*، به معنای «به سوی، به پایین، پایین»). پاه که دیسه‌های دیگرش پای- (پاییدن) و پاس (در گیلکی فعل پاستن) هستند به معنای «نگاه کردن، حراست کردن» است. از فارسی باستان و اوستایی -pâ یا -pây «نگهبانی کردن، پاس داشتن». همچنین، نپاهشگاه در برابر observatory و رصدخانه.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۸
مجتبی ذوالفقاری

وضعیت اصطلاح‌شناسی در زمینه‌ی اخترشناسی و اخترفیزیک و به طور کلی فیزیک در زبان پارسی به هیچ روی رضایت‌بخش نیست. چنین وضعی زبان پارسی و گذشته‌ی درخشان فرهنگ ایرانی را نمی‌زیبد. داتار آرزو دارد که در بهبود این وضع سهمی ادا کند و امیدوار است که این اقدام دیگران را فراخواند تا این خویشکاری مهم را به عهده بگیرند. ژرفانه به سبب‌های کاستی‌ها بیندیشند و راه‌حل‌هایی بیایند تا اصطلاح‌شناسی اخترشناختی پارسی را غنی سازند و گسترده‌‌تر زبان پارسی را.
برای رویارویی با این چالش زبانی، باید همه‌ی توانمندی‌های زبان پارسی را به کار بست نه تنها میراث ادبی نوین آن را. فزون بر به کارگیری منبع‌های پارسی میانه (یا پهلوی از حدود ۳۰۰ پ.م. تا ۷۰۰ م.)، پارسی باستان (از ۶۰۰ تا ۳۰۰ پ.م) و اوستایی (از ۲۰۰۰ تا ۳۰۰ پ.م)، ابزارهای زبانیک دیگری نیز برای به هدف رسیدن لازم اند. گنجینه‌ی گویش‌های گوناگون پارسی کمک بزرگی خواهد بود. این گویش‌ها گاه دیسه‌های هند-و-اروپایی بسیار کهنی را حفظ کرده‌اند که در پارسی ادبی یا رسمی امروزی وجود ندارند. حتا گاه واژه‌هایی در آنها دیده می‌شوند که یادآور ریشه‌های پوروا-هند-و-اروپایی هستند، واژه‌هایی که همتاهای پارسی باستان و اوستایی آنها به ما نرسیده‌اند (نگاه کنید به یادداشت‌ها). گویش‌های پارسی کان‌هایی پرگوهرند که افسوس‌مندانه تا کنون به اهمیت‌شان در توانمندسازی زبان پارسی توجه چندانی نشده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۷
مجتبی ذوالفقاری

در پارسی واژه‌ای هست که در بسیاری گویش‌ها به کار می‌رود ولی در زبان رسمی دیده نمی‌شود. این واژه «آلِش» (āleš) است به چمارِ (معنی) «عوض، بدل». به این نمونه‌ها آتانِش (توجه) کنید:

آلش (āleš) = عوض (آشتیانی)
آلش کردن = عوض کردن (آشتیانی)
ا‌لش (aleš) = عوض به جای دیگر (تاتی، تالشی)
آلش = دادوستد، مبادله، تعویض (تبری)
آلشا کردن = عوض کردن (تبری)
آلشا کردن، آلش هاکردن = عوض کردن (تبری)
آلش = جفت رحم پس از زایمان (تبری)
آلو (ālu) = جفت زایمان (تبری)
الش (aleš)، الیش (ališ) = عوض، بدل (تربت حیدریه‌ای)
الیش کردن = عوض کردن، لباس عوض کردن (تربت حیدریه‌ای)
آلش (ālaš) = عوض (سنگسری)
آلیش (āliš) = عوض (سمنانی)
آلُش (āloš) = عوض (لاسگردی، سرخه‌ای)
الش (aleš) = عوض، بدل (قاینی)
الش کرده = عوض کردن، بدل کردن (قاینی)
آلش (āleš) = عوض (کرمانی)
آلش کردن = عوض کردن (قمی)
آلشی = عوض، اشتباهی (قمی)
آلِشت (ālešt) = عوض (لری)
آلِشت کِرده (ālešt kerde) = عوض کردن (لری)
آلِشتی = بچه‌ی نحیف، عوض شده توسط اجنه (لری)
آلِشت = عوض (لکی)
آلِشت کردن = عوض کردن چیزی با چیز دیگر (لکی)
الیش (ališ) = عوض، تبدیل (هزارگی، افغانستان)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳
مجتبی ذوالفقاری

در برخورد با واژگان عربی زبان پارسی چه باید کرد ؟

پرسشی که پاسخ به آن، نیازمندِ آتانش(توجه) به همه ی نمودهای فرهنگ ایرانی است. البته پیشتر می بایست برآیه(نتیجه) و پی آمد هر پاسخ را نیز در نگر آورد و بررسید. گروهی پاسخ این پرسش را پاکسازی 100 درسدی زبان پارسی از واژگان تازی می دانند. گروهی نیز برخوردی دگرسان(متفاوت) دارند. از دید من نخستین گروه باید به این پرسش که با بیرون راندن همه یا بیشینه ی واژگان تازی از زبان پارسی چه پیش خواهد آمد بیندیشند و دومین گروه (که گاه واژگان تازی را بر واژگان پارسی برتری می دهند) به این که فزونی و انبوهی این واژگان چه بر سر زبان پارسی می آورد.

پاسخ گروه دوم روشن است. این شیوه ی برخورد با زبان تنها به ناتوان تر شدن و سرانجام نابودی آن می انجامد. فرهنگستان کنونی را می توان بزرگ ترین و برجسته ترین هموند(عضو) این گروه دانست. نهادی که دیری است راه به بیراهه برده و پادکام(علی رغم) داشتن پشتوانه های گرانسنگی چون فرهنگستان یکم و دوم نتوانسته داد کار را آن چنان که شایسته است بدهد.

در درونِ نخستین گروه می توان دو زیرگروه را دید. یک کسانی که با انگیزه های ملی گرایانه به دنبال پالایش زبان پارسی هستند. دو دیگر کسانی که فزون بر حس ملی گرایی کار خود را بر برهان ها و رایَن(دلیل) های استوار دانشی قرار می دهند. نخستین زیرگروه، زبانی را می جویند که هیچ واژه ی بیگانه ای (به ویژه تازی) در آن نباشد. این گروه به این که باید کارهای نیک گذشتگان را سپاکید باور دارند اما آن را به درستی درنیافته اند. درنیافته اند که زدودن 100 درسدی زبان پارسی و یا دستکم بیرون راندن بیشینه ی واژگان تازی، بخش بزرگی از فرهنگ و ادب مان را از ما خواهد گرفت. بوستان و گلستان سعدی، مثنوی مولانا، سروده های نظامی، زاکانی و ... نمونه هایی از « از دست رفته ها » خواهند بود.

دومین زیرگروه که « دکتر محمد حیدری ملایری » یکی از رهبران آن به شمار می رود بر این باور است که ساختن ترم های نو امکان های بیشتری را به پارسی زبان ها می بخشد و این نباید به معنای دور انداختن همه ی واژگان پیشین باشد. ایشان در بخشی از وِتار(مقاله) چرا به واژه‌های «ازداییدن» و «ازدایش» نیاز داریم؟ چنین می آورند:


کاربرد «ازدایش» برای information زندگی را آسان تر می کند، زیرا به تنهایی همه ی معناهای عبارت زمخت «اطلاع، اطلاعات، اطلاع رسانی، اطلاع گیری» را دربر دارد. فزون بر این، فارسی از فعل بسیط ازداییدن برخوردار می شود که به آن سخت نیازمند است. این گزینش، هم چنین به ما امکان می دهد برای informatic (ازداییک) و رشته های وابسته به نگره ی ازدایش برابرهای توانا و زیبایی داشته باشیم. البته این به معنای آن نیست که ما واژه ی «اطلاع» را به دور می اندازیم. وقتی مولوی را می خوانیم:



طمع لوت و طمع آن ذوق و سماع
مانع آمد عقل او را ز اطلاع

یا این بیت اسیر لاهیجی را:

واعظ نادان چه گوید از جمال روی دوست؟
چون به سرّ این سخن هرگز نبودش اطلاع

 


باید معنای این واژه را برای لذت بردن از ادبیات کلاسیک فارسی بدانیم.


 البته این به معنای دست برداشتن از پالایش زبان نیست که به معنای روی آوردن به میانه روی در این راه است. نکته ی پایانی اینکه تا آن جا که شدنی است باید در ساخت ترم های نو از زبانمایه های نژاده ی پارسی بهره برد.  مجتبا ذوالفقاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۳۸
مجتبی ذوالفقاری

ترا یکی از پیشوندهای پرکاربرد پارسی است. این پیشوند را فرهنگستان دوم از لابلای واژگان فراموش شده ی زبان های باستانی ایران بدر کشید و از آن در ساخت بسیاری ترم های دانشی بهره برد. ترا به چِمار (معنی) از این سو به آن سو است و در برابر Transe لاتین به کار می رود. ترم های زیر با بهره گیری از این پیشوند ساخته شده اند.


ترابری : از این سو به آن سو بردن،  حمل و نقل
ترانما   : چیزی که آن سویش نمایان باشد. شفاف
ترامون : اندازه ای از این سو به آن سو، قطر
تراداد : آن چه از آن سوی تاریخ (گذشته) به این سو (اکنون) رسیده است. رسم
تراگسیل : گسیل داشتن از این سو به سوی دیگر، انتقال
تراوژ : ترا + وژ، ورتایِ واز (در پرواز) هموگِ transfer
ترافرازنده : استعلایی، آن چه به بالا می رود. ترا + فرازنده (بالارونده)
ترانهادن : از این سو به آن سو نهادن
ترادیس : از این دیس (فورم) به آن دیس(دیس یافورم دیگر) رفتن
ترازبانش : از این زبان به زبان دیگر شدن، ترجمه
تراتاب : ویژگی ای از ماده که گذر نور از خود را می پرزامد، اما نه به گونه ای که چیزهایی که در سوی دیگرش قرار دارند به خوبی دیده شوند.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۲
مجتبی ذوالفقاری




فایرفاکس در نگارش تازه ی خود واژه ی فراروند را به جای فرآیند به کار برده است.
برای دیدن فرتور در اندازه ی بزرگ بر روی آن کلیک کنید.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۳
مجتبی ذوالفقاری

روشنگری ی دانشی و ریشه شناختی درباره ی «رایانگر»، برابر ِ فارسی ی ِ «کامپیوتر»


یادداشت نویسنده :

کلیدْواژه ی انگلیسی ی «کامپیوتر»، یکی از جهانْ شمول ترین و پُرکاربُردترین وامْ واژه ها در دیگرْ زبانها و در رسانه های همگانی است. امّا در زبان فارسی، نزدیک به تمام ِ کاربَران دستگاهی که بدین نام خوانده شده است، همان نام بیگانه را به کار می برند و می نویسند و تنها در برخی از رسانه ها و نهادهای ، «رایانه» -- که نمی دانیم پیشنهاد چه کسی بوده -- جای گزین آن شده است. آقای دکتر محمّد حیدری ملایری استاد و کارشناس در نِپاهِشگاه ِ (رصدخانه) ی ِپاریس،

پروفسور محمد حیدری‌ملایری

 در پژوهش ارزشمند خود با نام:   
فرهنگ ریشه شناختی ی ِ اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی - فرانسه - فارسی)

An Etymological Dictionary of Astronomy and Astrophysics English-French-Persian

By: M. Heydari-Malayeri,
Paris Observatory

با دقّتی ریشه شناختی و نگاهی ساختارگرایانه، ترکیب «رایانگر» را به جای «کامپیوتر» آورده است. من نیز که ساخت این واژه را سزاوار و پذیرفتنی یافتم، آن را در نوشته هایم به کار بُردم.و اما روشنگری در باره ی این واژه ی پارسی :


computer = râyângar (#) رایانگر
Fr.: ordinateur
An electronic device which can accept data, apply a series of logical instructions
rapidly, and supply the results of the processes as information.
From → compute (v.) + suffix → -er.
Râyângar "arranger, organizer," on the model of Fr. ordinateur according to
which the electronic device arranges/organizes instructions and information.
Râyângar, from râyân- stem of râyânidan "to regulate, set in order," from
Mid.Pers. râyânīdan "to arrange, organize" + -gar agent suffix. Râyân-, from

rây-, Mod.Pers. ârây-, ârâyeš, ârâyidan "to arrange, adorn," Mid.Pers. ârây-
ârâstan "to arrange, adorn;" O.Pers. rād- "to prepare," rās- "to be right, straight,
true," rāsta- "straight, true" (Mod.Pers. râst "straight, true"); Av. rāz- "to direct,
put in line, set," razan- "order;" Gk. oregein "to stretch out;" L. regere "to lead
straight, guide, rule," p.p. rectus "right, straight;" Skt. rji- "to make straight or right, arrange, decorate;" PIE base *reg- "move in a straight line;" see also → direct.

متن فرهنگ ریشه شناختی ی ِ اخترشناسی و اخترفیزیک را در این نشانی بیابید و بخوانید:

گزارش کوته نوشتهای به کار رفته در روشنگری ی بالا و نیز پیشگفتار و فهرست خاستگاهها و پشتوانه های پژوهشی ی این فرهنگ را نیز می توانید در همین نشانی ببینید و بخوانید.

بازگفت از تارنمای ایران شناخت - استاد دکتر جلیل دوستخواه
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۲
مجتبی ذوالفقاری

حیدری ملایری

برای ازدایش بیشتر به برگه ی فیس بوک دکتر حیدری ملایری بنگرید
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۴۳
مجتبی ذوالفقاری

سرنام یکی از گونه های کوته نوشت است که از به هم پیوستن وات (letter) های آغازین واژه ها پدید می آید. خوشبختانه در چند دهه ی گذشته بهره گیری از این ابزار کارآمد زبانیک، با رویکرد خوبی از سوی زبانشناسان و مردم روبه رو بوده است. چنان که امروزه سد (صد) ها سرنام در گفتار روزانه ی مردم و رسانه ها به کار می رود. شَما (شیر مدرسه ی ایران)، هُما (هواپیمایی ملی ایران)، مپنا (مدیریت پروژه های نیروگاهی ایران)، هسا (هواپیماسازی ایران)، سمپاد (سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان) و بسیاری دیگر، نمونه هایی از این دست هستند.


پیشنهاد ما (#)

پیشنهاد ما کاربرد سرنام فَراوا به جای وتپار (عبارت) طولانی فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک است. البته این تنها یک پیشنهاد است که پذیرش آن به دیدگاه دکتر محمد حیدری ملایری و دیگر دوستان اندرستمند (علاقه مند) به کار ایشان بستگی دارد. چشم به راه دیدگاه های شما هستیم.


پی نوشت : این پیشنهاد از سوی دکتر حیدری ملایری پذیرفته شده است. زین پس رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری و برگه ی فیس بوک ایشان ( به گنارگری مهران سالاری ) این سرنام را به کار خواهند گرفت.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۴۰
مجتبی ذوالفقاری
ازدانگاره چیست ؟

ازدانگاره یا اینفوگرافیک، همان گونه که از نامش برمی آید، ابزاری است برای نمایش ازدایش (information) ها به زبان تصویر، که در پارسی گاه آن را به اشتباه داده نما می نامند. نادرستی واژه ی داده نما در آن جاست که Information را به اشتباه داده ترجمه کرده اند. داده برابری است برای واژه ی Data در حالیکه هموگ (معادل) پارسی Information واژه ی ازدایش است. در واقع ازدایش، داده ای است که پردازش شده باشد.

ازدانگاره های فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (#)

شیوه ی آقای مهران سالاری ( گنارگر برگه ی فیس بوک دکتر حیدری ملایری ) برای آموزش واژگان فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک بهره گیری از ازدانگاره هاست. ازدانگاره های آقای سالاری فزون بر نمایش واژه ی انگلیسی، جداشده های آن و هموگ های پارسی،  ریشه ی واژگان پارسی را نیز بدست می دهد. شما می توانید با کلیک بر روی پیوند زیر شماری از ازدانگاره های فرهنگ ریشه شناختی دکتر حیدری ملایری را بارگیری نمایید.




۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۰۲
مجتبی ذوالفقاری
اخترفیزیک شاخه ای از اخترشناسی است که به بررسی ویژگی های فیزیکی گیتی (Universe) می پردازد. به ویژه با در نظر گرفتن زاستار (nature) جسم های آسمانی (heavenly bodies) به جای نهش (position) یا جنبش آن ها در فضا.
خورشید، ستارگان، کهکشان ها، سیاره های اُسترخورشیدی (extrasolar planets)، مدیم های اندر-اختری (interstellar medium) و تابش های ریزموج پس زمینه ی کیهانی، برآخت (object) هایی اند که این دانش آن ها را می پرهاند (مطالعه می‌‌کند). دانشمندان فزون بر بررسی گسیل (emission) این برآخت ها در سرتاسر طیف برقامغناتی ( electromagnetic) آن ها، داراک (property) هایی چون تابندگی، چگالی، دما و همنهش (composition) شیمیایی را نیز برمی رسند. از آن جا که اخترفیزیک موضوعی است بسیار گسترده، اخترفیزیکدانان معمولا بسیاری از شاخه های فیزیک هم چون مکانیک، برقامغناتیس، مکانیک آماری، گرماتوانیک (thermodynamics)، مکانیک کوانتوم، نگره ی بازانیگی (relativity)، فیزیک ذره ای، فیزیک هسته ای، فیزیک اتمی و مولکولی را به کار می برند.



متن بالا برگردان متن زیر است :


Astrophysics is the branch of astronomy that deals with the physics of the universe, especially with "the nature of the heavenly bodies, rather than their positions or motions in space".  Among the objects studied are the Sun, other stars, galaxies, extrasolar planets, the interstellar medium and the cosmic microwave background. Their emissions are examined across all parts of the electromagnetic spectrum, and the properties examined include luminosity, density, temperature, and chemical composition. Because astrophysics is a very broad subject, astrophysicists typically apply many disciplines of physics, including mechanics, electromagnetism, statistical mechanics, thermodynamics, quantum mechanics, relativity, nuclear and particle physics, and atomic and molecular physics.

از دوستان و مخاطبان گرامی و دانشمند درخواست می شود با دیدگاه های خود در بهبود روند تازه درپیش گرفته ی این بلوگ - کاربرد واژگان در متن های دانشی - ما را یاری نمایند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۰
مجتبی ذوالفقاری

پدیده ی اندرزنش (interference)  به هنگام گذر همزمان دو یا چند موج با دامنه و بسامد (frequency) یکسان از یک نقطه ی مدیم (Medum) رخ می دهد. برپایه ی پروز برهم نهش (superposition principle) اگر موج های هم رس در یک نقطه، از دید جبری هم-نشانه باشند موج برآیند، موجی با دامنه ی بزرگتر خواهد بود که به آن اندرزنش سازنده (constructive interference) گویند و اگر موج های هم رس ناهم-نشانه باشند موج پدیدآمده دامنه ی کوچکتری خواهد داشت. این گونه اندرزنش، ویرانگر (destructive) نام دازد. یک نمونه ی آشنا از این پدیده، اندرزنش موج هایی است که با انداختن چند تکه سنگ بر رویه (surface) آب یک دریاچه ی آرام پدید می آید.


ساخت شناسی واژه ی اندرزنش (#)

اندرزنش/
اندرزدن از اندر (inter) + زدن (to strike, beat) به معنای اندر (وارد) شدن چیزی به پرگیر (environment) چیز دیگری.

پی نوشت : فرهنگستان زبان فارسی در دفتر واژگان برنهاده (مصوب) خود برای interference واژه ی عربی تداخل را پیشنهاد نموده است. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۴۱
مجتبی ذوالفقاری