نجوم یا اخترشناسی (#)
صد سالی است که پارسی نوین میکوشد افزارهای لازم را برای توانبخشی خود در
بیان مفهومهای علمی و فنی به دست آورَد. افزون بر این، در چند دههی
گذشته، پیشرفتهای بسیاری در زمینههای زبانیک، تَرمشناسی، ریشهشناسی،
ارتباطات و دیگر دانشها روی دادهاند. بنابراین، فرهنگستان زبان و ادب
باید بتواند این پیشرفتها و تجربهها را به کار گیرد و کارآمدتر از
همتاهای پیشین خود در توانمندسازی پارسی بکوشد، اما میبینیم که در عمل حتا
به پیشرفتگی فرهنگستان یکم در بهسازی زبان پارسی نیست. گویی که در روزگار
پیش از فرهنگستان یکم زندگی میکند و از آن پیشرفتها بیخبر است.
فرهنگستان کنونی به دلیلهای ایدئولوژیک و سیاسی آن چنان که باید پارسی را
پاس نمیدارد. فرهنگستان یکم پارسی را بر عربی ترجیح میداد تا سازوکارهای
واژهسازی در پارسی جان بگیرند. فرهنگستان زبان و ادب به این نکته بیاعتنا
است. به عنوان مثال، «نجوم» را بر «اخترشناسی» ترجیح میدهد، حال آنکه
واژهی «اخترشناس» در پارسی پیشینهای بس کهن دارد و فردوسی بارها آن را به
کار برده است (به هر کشوری گرد کن بخردان/ ز اخترشناسان و از موبدان).
واژهی «اخترشناس» میتواند حتا از فردوسی هم پیشینتر باشد، هر چند که در
متنهای بازمانده از پارسی میانه دیده نمیشود. در آن متنها، بیشتر
«اخترآمار، اخترمار، ستارهشمار» به کار میروند. اخترشناسی با زبان عربی
به فرهنگ ایران وارد نشده است و ایرانیان سدهها پیش از اسلام در این دانش
سررشتهی بسیار داشتهاند. بنابراین من هیچ دلیل قانعکنندهای برای برتری
دادن واژهی «نجوم» بر «اخترشناسی» نمیبینم.
اشکال واژهی «نجوم» تنها این نیست که ناسزاوارانه جای واژهی پارسی اصیلی را گرفته است. و بگذریم از اینکه واژهی «نجوم» به معنای «ستارگان» است نه «دانش ستارگان». مانند این است که به «جانورشناسی» بگوییم «جانوران» و به «سنگشناسی» بگوییم «سنگها». پذیرش «نجوم» اشکالهای زبانیک دیگری به همراه دارد. اگر «نجوم» را بپذیریم، به جای «اخترشناس» باید گفت «منجّم»، یعنی واژهای که ترکیب ساختاری آن پیرو قاعدههای زبان عربی است نه زبان پارسی. این در واقع تحمیل زبان عربی بر زبان پارسی است. حال آنکه رابطهی میان «اخترشناس» و «اخترشناسی» برای پارسیزبانان به هیچ توضیحی نیاز ندارد. البته این نکتهها بسیار ابتداییاند و کسانی که کمی با کار روشمندانه آشنایند و بهتری پارسی را میخواهند، آنها را میدانند.
وقتی از اخترشناسی نام میبریم، واژهی «ستارهشناسی» هم به یاد میآید که شاید توضیح کوتاهی سودمند باشد. اخترشناسی از بسیاری بخشها تشکیل شده است که به پژوهش دربارهی اختران گوناگون (سیارهها، کهکشانها، ستارگان و دیگرها) میپردازند. این بخشها را «اخترشناسی سیارهای» (یا «سیارهشناسی»)، «اخترشناسی کهکشانی» (یا «کهکشانشناسی») و «اخترشناسی ستارهای» (یا «ستارهشناسی») مینامند. یعنی «ستارهشناسی» آن بخش از اخترشناسی است که ستارگان را میپژوهد و ستاره تودهی انبوهی است از گاز که در آن واکنشهای هستهای روی میدهند. این را هم بگوییم که فرهنگستان زبان و ادب «اخترشناسی» را به عنوان واژهای فرعی به کار میبرد در ترکیب «باستاناخترشناسی». این را به چندگونه میتوان تعبیر کرد که در اینجا به آن نمیپردازیم. آن تعبیر هر چه باشد، این گونه آشفتگی که فراوان هم دیده میشود، نشانگر روششناسی دقیق علمی و اندیشهی منظم و سازمان یافته نیست. شاید لازم باشد به دو واژهی دیگر هم اشارهای بکنیم. «اخترفیزیک» آن بخش از اخترشناسی است که با بهره گیری از قانونهایی که از سدهی نوزدهم به بعد کشف شدهاند به بررسی اختران میپردازد. قبلاً به آن «فیزیک نجومی» میگفتند. واژهی «اخترفیزیک» را نخستین بار من (اگر اشتباه نکرده باشم) نزدیکای سال ۱۳۴۶-۱۳۴۷ در مقالهای که در مجلهی «سخن علمی» چاپ شد، پیشنهاد کردم. واژهی دیگر، برابر پارسی astrology است که در عربی به آن «علم صناعت احکام» یا «تنجیم» میگویند. در گذشتههای دوردست اخترشناسی و استرولوژی درهم آمیخته بودهاند، ولی امروزه میدانیم که استرولوژی چیزی جز خرافه و دروغ نیست. این واژهی یونانی ساخته شده ازastro- (اختر-) و legein (گفتن)، یعنی «اخترگویی» و جالب است که ما در پارسی «اخترگویی» را داریم درست به همین معنا. مولوی میگوید: اسب کش گفتی سقط گردد کجاست؟ / کور «اخترگوی» و محرومی ز راست. ارزیابی کار تَرمشناسی فرهنگستان زبان و ادب در این مختصر نمیگنجد. به طور کلی، گویا این فرهنگستان هنوز لزوم کار جدی و سازمانیافته را در زمینهی تَرمشناسی درنیافته است و هنوز بر پایهی برابرسازی برای تکواژهها کار میکند. تازه آن هم پس از سالها که واژههای بیگانه در میان مردم رواج یافتهاند و همچنین با این توّهم که با پارسی سنتی میتوان پاسخگوی نیازهای زبان دقیق علمی بود. گویا فرهنگستان نمیداند که واژههای تخصصی برای کارشناسان است و نباید «همهفهم» بودن را شرط اصلی واژههای نوساز قرار بدهد. به جای آنکه فرهنگستان پیشتاز پژوهش در زمینههایی چون ریشهشناسی و گویششناسی و مانند آنها باشد، میبینیم که اثرهای پژوهشی مهم در این زمینهها در دانشگاههای بیرون از ایران و به دست دیگران پدید میآیند.