بیشتر زبان شناسان واژه یِ «برق» را عربی می دانند و واژه یِ «کَهربا» را برایِ آن در پیش می نهند. با این همه، دیدگاه دکتر محمد حیدری ملایری در فراوا چیز دیگری است. ایشان برق را یک واژه ی پارسی می دانند که در زبان هایِ عربی و عبری (Barak = روشن) نیز به کار می رود. به بخشی از درآیه یِ واژه یِ برق آتانش (توجه) کنید:
Barq, Pers. term, used also in Ar. and Hebrew (barak "lightening");
راهنمایی : Pers کوتاهنوشت واژه یِ پارسی و Ar نیز کوتاهنوشت واژه یِ عربی است.
وَرتاهایی (the variants) از این تَرم در پارسی و گویش هایِ آن وجود دارد. ورق (varq)، بَرخ (barx)، بَلک (balk) در پارسی؛ بِلَک (belak) در لارستانی؛ بِلک (belk) در تَبری، لاهیجانی، سمنانی و سنگِسری؛ وَل (val) در گیلکی؛ بِلِیز (beleyz) در لُری؛ بیلِسِه (bilese) در کُردی؛ پالک (pâlk) در تُخاریان. هم چنین می توان پی جویِ ریشه ی آن را در زبان های باستانی ایران بود. در پارسی نو/ میانه « بیر/ bir » به چِمارِ «روشن»؛ نیز پارسی میانه « بَراه / brâh » به چمارِ « درخشش، شکوه »، نیز پارسی میانه « br'z » به چمارِ « درخشیدن، تابه، پرتو »؛ پارسی نو بَراز (barâz) به چمارِ « زیبایی، ظرافت »؛ اوستایی « brāz » به چمارِ « درخشیدن، پرتو، شکوه »، نیز اوستایی « brazāiti » به چمارِ « می درخشد »؛ بسنجید با سنسکریتِ « bhrāj » به چمارِ « درخشیدن، پرتو، شکوه »، نیز سنسکریت « bhrajate » به چمارِ « می درخشد »؛ یونانی « phlegein » به چمارِ « سوختن »؛ لاتینِ « fulgere » به چمارِ « درخشیدن »،نیز لاتین « fulmen » به چِمار « برق » و لاتین «
flagrare » به چمارِ « شعله کشیدن، سوختگی ».
با آتانش به ریشه شناسیِ بالا می توان به پارسی بودن واژه ی برق بی گمان شد. در فراوا از این ترم جداشده هایِ بسیاری ساخته شده است. به چند نمونه ی زیر آتانش (توجه) کنید:
برقراه در برابر circuit، مداری که در آن برق جریان دارد. مدار الکتریکی.
نابرق در برابر dielectric
برفی دربرابر electric
برق، برقا- دربرابر electro
برقاتوانیک، برقاتوانا در برابر electrodynamic
برقامغناتی دربرابر electromagnetic
برقران دربرابر electromotive
برق نما دربرابر electroscope، ابزاری که با آن برق دار بودن جسم ها را مشخص می کنند.
برق ایستا دربرابر electrostatic
برق ایستاییک دربرابر electrostatics
برقانزار دربرابر electroweak
شید-برقی، نور-برقی دربرابر photoelectric
پی نوشت : کهربا هموگ پارسی ترم amber است.