دکتر محمد حیدری ملایری، نوبل فیزیک برای تقدیر از تحقیقاتی پیرامون تحول و آینده گیتی
دکتر محمد حیدری ملایری، اخترفیزیکدان رصدخانه ی پاریس:
نوبل فیزیک برای تقدیر از تحقیقاتی پیرامون تحول و آینده گیتی
جایزه ی نوبل فیزیک سال ۲۰۱۱ به گروهی دانشمند، متشکل از دو پژوهشگر
امریکایی و یک پژوهشگر امریکایی استرالیایی تبار اعطا گشت. این سه
اخترفیزیکدان که همگی حدوداً ۵۰ ساله هستند، برای تحقیقاتشان پیرامون
کیهان شناسی و خصوصاً تحول گیتی مورد تقدیر قرار گرفته اند. رادیو فرانسه، سائول پرلماتر، رییس طرح کیهان شناسی ابرنو اختر دانشگاه
کالیفرنیا است و دو برنده ی دیگر جایزه ی نوبل فیزیک سال 2011، یعنی
آدام رایس و برایان اشمیت، جزو دانشمندان برجسته ی مرکز اخترفیزیک شناسی
دانشگاه هاروارد به حساب می آیند.
روشنگری بیشتر با دکتر محمد حیدری ملایری، اخترفیزیکدان رصدخانه ی پاریس:
پژوهش این برندگان جایزه ی نوبل در زمینه ی کیهان شناسی است و دست
آورد آنها نظر ما را نسبت به "فرگشت" یا تحول گیتی و به ویژه آینده ی
گیتی تغییر داده است.
مقصود از گیتی سراسر هستی است. گیتی از میلیاردها کهکشان پدید آمده که هر
کهشکان خود از میلیاردها ستاره درست شده است و میدانیم که هر ستاره
خورشیدی است. قبلاً اشاره کنم که در اخترشناسی، نباید گیتی را با کیهان و
جهان اشتباه کرد. هر کدام معنای ویژه ای دارند.
گفتیم که گیتی همه ی هستی است و از همه ی کهکشانها تشکیل شده است.
کیهان بخشی از گیتی است و جهان به محیط سیاره ها گفته میشود. مانند
کره ی زمین که جهان ماست و در گیتی جهان های بسیاری وجود دارند.
برای پی بردن به اهمیت کار این اخترفیزیکدانان باید ببینیم که پیش از
دست آورد آنها میزان دانسته های ما در زمینه ی کارشان چه بوده است.
میدانیم که همه ی کهکشانها دارند با سرعت سرسام آوری -هزاران کیلومتر
در ثانیه- دارند از هم دور میشوند. هرچه کهکشانها دورتر بشوند، سرعت
گریزشان بیشتر است. دورترین کهکشان ها با سرعت نزدیک به نور، یعنی
300هزار کیلومتر در ثانیه حرکت میکنند.
این پدیده و چند پدیده ی مهم دیگر که در اینجا به آنها نمی پردازیم،
بر این دلالت دارند که در گذشته ی بسیار دور، 13-14 میلیارد سال پیش،
چیزی روی داده که منشاء این گریز و یا دور شدن کهکشانها از هم است. در
واقع، این رویداد که "بیگ بنگ" نامیده میشود، سرآغاز گیتی است ...
در آن موقع، همه ی انرژی و ماده ی گیتی در نقطه ی بسیار کوچکی، به
اندازهی ذره ی اتمی، متمرکز بوده است. چگالی و دما آنقدر زیاد بوده که
به تصور نمی گنجد. منتها این ذره در جایی قرار نداشته است. چون نه فضا
وجود داشته، نه زمان. فضا و زمان با بیگ بنگ به وجود آمدند.
این ذره ی آغازین، بنا بر علتی، نوسان های کوانتومی، حالت پیشین خود را
از دست داده و شروع کرده به بزرگ شدن و یا گسترش، با سرعتی سرسام آور. در
نتیجه، انرژی ای که در آن نقطه مهار بوده، رها شده است. در آغاز به سبب
دمای میلیاردها میلیارد درجه، همه چیز به صورت انرژی بوده است. با گذشت
زمان، بخشی از انرژی به ماده تبدیل شده است. یک صدم ثانیه پس از بیگ
بنگ، دما به صدهزار میلیارد درجه فروافتاده و الکترونها و بعد ذره های
دیگر به وجود آمده اند. سه دقیقه ی بعد نخستین اتمها و صدها میلیون
سال بعد، نخستین ستاره گان و کهکشانها هستی یافته اند. به سبب آن پرتاب
شدن آغازین، کهکشانها همگی دارند از هم دور میشوند.
حال برگردیم به کشف این اخترفیزیکدانان؛ تا پیش از این کشف، درست نمی
دانستیم که آینده ی گیتی چه خواهد شد. مدلهای نظری پیش بینی میکردند
که گسترش گیتی می تواند همینطور ادامه پیدا کند. یا رفته رفته سرعت اش
کند شود و گیتی شروع کند به برگشتن و کوچک شدن. اینکه کدام حالت پیش
بیاید، بستگی دارد به چگالی یا میزان ماده در گیتی. اگر ماده زیاد باشد،
میتواند با نیروی گرانشی خود، از گسترش بیشتر گیتی جلوگیری کند.
کشف این کیهان شناسان در سال 1988 نشان داده که گسترش گیتی نه تنها آهسته
نخواهد شد، بلکه هرچه زمان میگذرد، شتاب آن افزایش خواهد یافت و این
چیزی است که پیش بینی نمیشد.
چطور این کیهان شناسان موفق شدند این مسئله را کشف کنند و چرا پیش از این
افراد، پژوهشگران و دانشمندان دیگری که در این زمینه تحقیق میکردند،
موفق نشدند به چنین نتایجی دست پیدا کنند؟
این مربوط میشود به اندازه گیری دقیق فاصله ی دورترین کهکشانها. ولی
اندازه گیری فاصله ها کار بسیار دشواری است. شما برای اینکه فاصله ها
را اندازه بگیرید، باید از منبعی نورانی استفاده کنید که در هرکجای کیهان
که باشد و در هر شرایطی، انرژی یا نور یکسانی از خود گسیل کند.
مثالی بزنیم: شما اگر لامپ یا چراغی داشته باشید که میزان تابش آن را در
ثانیه بدانید، با آن میتوانید فاصله ی لامپ را اندازه بگیرد. این لامپ
هرچه از شما دورتر باشد، کم نورتر دیده میشود. چون مقدار انرژی کمتری
از آن به شما میرسد. نوری که دریافت میکنید، نسبت عکس دارد با مربع
فاصله. پس اگر انرژی نوری دریافت شده را اندازه بگیرید و در ضمن بدانید
که انرژی واقعی لامپ چه اندازه است، می توانید فاصله ی لامپ را حساب
کنید. ولی اگر نور لامپ متغیر باشد و کم و زیاد بشود، شما دیگر نمی
توانید به این وسیله، فاصله ها را اندازه بگیرید.
در اخترشناسی هم همینطور؛ شما باید منبعی داشته باشید که همیشه به طور
یکسان بتابد، در هرکجای گیتی که باشد. چنین منبعی را دیگران چند سال پیش
از آغاز کار این اخترشناسان کشف کردند و آن نوعی "ابرنواختر" است. یعنی
ستارهای که در پایان عمرش منفجر میشود و انرژی شگرفی از خود می گسیلد.
انرژی آنقدر زیاد است که میشود این ابرنواخترها را در کهکشانهای بسیار
دوردست هم دید یا بهتر گفته باشیم، نپاهید.
پژوهش اخترفیزیکدانان پیش از این گروه، نشان داد که این نوع ابرنواخترها
همیشه انرژی یکسانی را هنگام انفجار از خود بیرون میدهند و این نکته ی
بسیار مهمی است. البته اینگونه ابرنواخترها بسیار نادرند، ولی برندگان
جایزه ی نوبل توانستند پروژهای را به کار ببندند که تعداد زیادی از
آنها را بنپاهند که در اینجا وارد جزییات آن نمیشویم.
اینکه چرا دیگران نتوانستند اینکار را بکنند، به این علت بود که این نوع
منبع نورانی شناخته نشده بود و نمیدانستند که نور اینها ثابت است. چیز
عجیبی که اینها کشف کردند، این بود که این ابرنواخترها هرچه فاصله شان
دورتر باشد، انرژی ای که از خود بیرون میدهند، کمتر است. حال آنکه این
انرژی می بایست ثابت باشد.
بعد از مدتها پژوهش، به این نتیجه رسیدند که در واقع این انرژی نیست که
تغییر میکند، این فاصله است که باید بیش از آن چیزی باشد که نظریه ی
گسترش یکنواخت گیتی پیشبینی میکند. به سخنی دیگر، باید سرعت گسترش گیتی
در آن فاصله های دوردست، بیشتر از آن باشد که تا آن موقع فکر میکردند؛ و
عجیبتر اینکه هرچه فاصله بیشتر باشد، شتاب گسترش گیتی بیشتر است و چیزی
که موجب این پدیده میشود، انرژی است ، نه ماده؛ آنچنان که قبلاً فکر
میکردند و این انرژی را "انرژی تاریک" میگویند.
از انرژی تاریک صحبت کردید. ممکن است توضیح بدهید که این انرژی تاریک چیست؟
در واقع نمیدانیم که این انرژی چیست و به همین سبب است که به آن "انرژی
تاریک" میگویند! اما نکته ی بسیار عجیب این است که 73درصد انرژی گیتی که
مقدار بسیار زیادی است، از این نوع انرژی تاریک است. هم اکنون پژوهشهای
فراوانی در فیزیک بنیادین و اخترفیزیک در جریان اند، برای پی بردن به
چیستی این انرژی ناشناخته. آنچه مسلم است، این است که این انرژی ضد نیروی
گرانشی است. یعنی کهکشانها را از هم میراند.
جالب اینجاست که کشف این انرژی، برای نخستین بار، ممکن است کار انشتین
باشد. داستان از این قرار است که انشتین یک سال پس از برپا کردن نگرهی
"نسبیت همگانی"، تصمیم گرفت که این نگره را برای مطالعه ی فرگشت یا تحول
گیتی به کار ببرد. وقتی معادله ها را نوشت، به این نتیجه رسید که گیتی
نمیتواند تعادل داشته باشد و باید زیر بار جرمش فرو بریزد.
انشتین انتظار داشت که معادله هایش نشان دهنده ی پایداری و ثبات گیتی
باشند، چیزی که ظاهراً انسان میبیند. ولی اینطور نبود. در آن زمان هنوز
اخترشناسان پدیده ی گریز کهکشانها را کشف نکرده بودند و انشتین
میپنداشت که گیتی باید ایستا و همیشه همسان باشد. بنابراین جمله ریاضی
را به معادله ها افزود که اثرش پایدار نگه داشتن گیتی بود و بر ضد نیروی
گرانش کار میکرد. این جمله ی ریاضی را "پایای کیهان شناختی" میگویند.
پنج سال بعد، ریاضیدان روس، الکساندر فریدمن، با به کار بردن معادله
های انشتین، ثابت کرد که گیتی حتی با به کار بردن پایای کیهان شناختی
پایدار نیست و باید در گسترش باشد. بعدها که هابل "گریز کهکشانها" را کشف
کرد، انشتین گفت که اختراع این پایای کیهان شناختی از بزرگترین
اشتباهات زندگی اش بوده است. ولی امروزه با پیدا شدن مفهوم انرژی تاریک،
پایای انشتین دوباره اهمیت گرفته است. چون همان کاری را میکند که انرژی
تاریک.
بنا بر محاسبه ها، انرژی تاریک در آغاز گیتی اهمیت زیادی نداشته است.
تاثیر آن از هفت میلیارد سال پیش شروع شده و هرچه زمان بگذرد -البته در
مقیاس کیهانی- اهمیت آن بیشتر و بیشتر خواهد شد. یعنی کهکشانها با شتاب
هرچه فزاینده تری از هم دور خواهند شد.
بدین ترتیب، آینده ی گیتی چه خواهد شد، زمانی که این کهکشانها از هم دور و دورتر خواهند شد؟
این دور شدن ادامه خواهد یافت و کهکشانها هرچه بیشتر و بیشتر از هم دور
میشوند. ممکن است در آینده ی دور (بنا بر محاسبه ها 30میلیارد سال دیگر)
زمانی برسد که هیچ کهکشانی در آسمان دیده نشود. این بستگی دارد به نحوه
ی بیشتر و بیشتر شدن انرژی تاریک در آینده که اطلاع زیادی از آن نداریم.
اگر اندازه ی انرژی تاریک از حدی بگذرد، خیلی بیشتر بشود، حتی ممکن است
که ستارههای کهکشان هم ازهم رانده بشوند و کهکشانها از هم بپاشند و
ستاره ها هرکدام به یک طرفی بروند. حتی منظومه ی خورشیدی هم از هم
گسیخته شود و چیزی روی بدهد که در آن به انگلیسی "بیگ ریپ" میگویند. به
فارسی "مه گسست" و یا "گسست بزرگ" نامیده میشود. البته در این زمینه،
نادانسته های ما بسیار زیاد است.